كفالت مادرش و عمويش ، سپرى كرده بود و انجيل خوانده و از چگونگى آن ، اطلاع داشته است ، روايت كرده است كه گفت : در يكى از روزها ، كتاب عمويم را كه خود نگاشته بود ، مطالعه مىكردم و پيدا بود كه يادداشتهائى از احوال خود و بستگانش را نوشته بود ، در ضمن يادداشتها ، به مطالبى كه مربوط به خودم بود رسيدم و از ديدن آنها ناراحت شده و عبارتها را با دست خود محو كردم ؛ در تعقيب آن به فصلهائى از يادداشتها رسيدم كه آنها به يكديگر چسبيده بود ، آنها را از يكديگر گشودم ، در آنها اوصاف محمد صلَّى اللَّه عليه و آله به اين شرح نوشته شده بود : محمد صلَّى اللَّه عليه و آله اندامى متوسط دارد كه نه طولانى است و نه كوتاه ، چهرهاش سپيد رنگ است و موهاى سرش از دو طرف بافته شده ، مهر نبوت در ميان دو شانهاش جلوهگر است ، عباپوشى را بسيار دوست مىدارد ، صدقه نمىپذيرد ، بر الاغ و شتر سوار مىشود و خود از حيوان ، شير مىدوشد و جامه كهنه و وصلهدار مىپوشد و كسى كه به اينگونه لباس بسنده كند ، خود خواه و متكبر نمىباشد و او چنان لباسى استفاده مىكرد و متكبر نبود و او از بازماندگان حضرت اسماعيل عليه السّلام ، و نامش « احمد » است . « سهل » گفته است : هنگامى كه به اين بخش از اوصاف رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله رسيدم ، عمويم وارد شد و به مجرديكه مرا سرگرم خواندن آن يادداشتها ديد ، پيش آمده ضربهاى به من وارد آورد و گفت : چرا اين اوراق را گشودى و به چه اجازهاى به خواندن آنها پرداختى ؟ در پاسخ گفتم : در اين اوراق ، اوصاف پيغمبر احمد صلَّى اللَّه عليه و آله ، نگاشته شده است . گفت : آرى ! او هنوز ظهور نكرده است