و سير شدند و سهمى از آن هم براى افراد غايب نگهداشت و با اين همه ، گوشت اضافه آمد و من آن را با شتر حمل كردم ! [ همان كتاب ] در كتاب « اشربه » در باب جواز حركت كردن مهمان ناخوانده - شخص طفيلى - به خانه كسى كه از آمدن او ، همراه ميهمانش خشنود است ، به سند خود ، از « انس بن مالك » روايت كرده ، مىگويد : « ابو طلحه » به « امّ سليم » گفت : امروز سخن پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله را آهسته و همراه با ضعف و ناتوانى شنيدم ، مىپندارم حضرتش گرسنه باشد . آيا غذائى حاضر دارى كه براى رفع گرسنگى حضور حضرتش تقديم دارم ؟ « امّ سليم » گفت : آرى ! سپس چند قرص نان جو حاضر كرد و آنها را در پارچهاى پيچيد و در زير بغل من گذاشت و مرا به حضور رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله گسيل داشت . به دستور او ، بسوى رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله عزيمت كردم ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله همراه با گروهى از مردم ، در مسجد تشريف فرما بود . در برابر آنها قرار گرفتم ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله خطاب به من ( انس بن مالك ) ، فرمود : « ابو طلحه » تو را نزد من گسيل داشته است ؟ عرض كردم : آرى ! فرمود : طعامى همراه خود آوردهاى ؟ رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله خطاب به حاضران فرمود : از جاى برخيزيد ! حاضران از جاى برخاسته ، از مسجد بيرون آمدند ، من پيشتر از آنها به راه خود ادامه دادم و با « ابو طلحه » ملاقات كرده مراتب را به اطلاع رسانيدم . « ابو طلحه » به « امّ سليم » گفت : اينك ! رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله به اتفاق اصحاب به خانهء ما مىآيند و اين در حالى است كه غذائى حاضر نداريم تا از آنها پذيرائى نمائيم . « امّ سليم » گفت : خدا و رسول صلَّى اللَّه عليه و آله از حقيقت امر باخبرند ، « ابو طلحه » به پيش رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله رفت و با حضرتش ملاقات كرد . و به اتفاق رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله وارد خانه شد . پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله خطاب به « امّ سليم » گفت : غذائى را كه دارى براى پذيرائى ميهمانان حاضر كن ! « ام سليم » ، بستهء نان را به حضور آورد و مقدارى روغن زيتون روى آنها ريخت . رسول