است از جهت اشارت به بزرگى مصيبت است . و در لفظ مصاب دو احتمال جايز است : يكى اينكه اسم مفعول باشد وصله او كه لفظ " ب " است حذف شده باشد به اين معنى كه حرف جر را اسقاط كردند و نسبت عامل را بضمير مجرور دادند ، و اين نوع از تعبير را علماى بيان حذف وايصال مىنامند ، مثل لفظ مشكوك و مولود كه بمعنى مشكوك فيه و مولود فيه است ، و بنابراين مصاب و مصيبت به يك معنى مىشوند ، چه مىگويند اصيب زيد به مرض مثلا ، وزيد مصابست ، و مرض مصاب به است ، كه به اعتبار ديگر نفس مرض را فاعل ملاحظه مىكنند وزيد را مفعول ، پس مرض مسمى به مصيبت مىشود ، و تأنيث به تأويلى است ، و فرق بين اصاب الله زيدا بكذا واصاب زيدا كذا در لب معنى و روح مطلوب نيست ، و اختلاف بوجوه اعتبارات است ، و بنابراين باء در " بك " براى سببيت است كه او را متأدبين از ادباء به اين لفظ ناميده اند ، و قدماء باء استعانت مىگفتند ، و چون اين باء بر افعال خداى سبحانه هم داخل مىشود مثل خلق بكذا وانشأ بكذا مستلزم بود نسبت استعانت به خداى تعالى داده شود ، و اين از شريعت تأدب و قانون تعبد بيرون بود . بالجمله احتمال ديگر آن است كه مصاب مصدر ميمى از اصابه باشد ، چه قياس عربيت اينست كه از افعال مزيد مطلقا مصدر ميمى و اسم مكان و اسم زمان به صيغه اسم مفعول باشد ، و اين هيئت در اين باب مشترك براى چهار معنى است ، و اين اگر چه از واضحاتى است كه حاجت به توضيح ندارد ، ولى از ابن ابى الحديد خبطى غريب سر زده كه از باب استطراف و استطراد اشاره به او مىشود در شرح اين كلمه كه فرمده " الان اذ رجع الحق الى اهله و نقل الى منتقله " [1] مىگويد در اين عبارت حذف مضافى شده ، و تقدير چنان است كه " الى موضع منتقله " و منتقل مصدرى