وجه پنجم هم به نظر اين بنده آمد كه مأخوذ از نقب - كه بمعنى رقت خف بعير است - باشد چنانچه در شعر معروف است : اقسم بالله ابو حفص عمر * ما مسها من نقب ولا دبر و در ( اساس ) تصريح كرده به اينكه تنقب بمعنى نقب آمده ، و اين كنايه از رنج بردند و تعب كشيدن باشد در اين كار . وجه ششم هم ابن بنده احتمال داده كه مأخوذ نقابت بمعنى رياست باشد ، و معنى آن باشد كه جمع لشگر وقود عسگر كردند . وجه هفتم اينكه مأخوذ از نقاب بمعنى عريف و يا بصيرت باشد و اشاره به اين باشد كه با خبر شدند و تحقق اسباب قتال وتعرف وجوه جدال كردند ، وتنقب بمنزله تجسس وتتبع باشد . وجه هشتم اينكه از نقيبه بمعنى مشاورت اشتقاق شده باشد ، و اين دو وجه اخير را هم در كلام كسى نديدم ، و از اين وجوه در لغت ثابت و مسموع است تنقب مرئه وتنقب خف بعير است ، ساير وجوه را هنوز در كتب لغت نيافتم ولى چون اين استعمال ثابت است ، واخلال بوجوه مشتقات از مزيد و مجرد در كتب لغت از ستاره افزون و از شماره بيرون است ، و هر يك از اين محتملات خالى از مناسبتى نيست مانعى ندارد ، اگر چه انصاف اين است كه هيچ يك از اين معانى خالى از خللى نيست ، ولعل الله بحدث بعد ذلك امرا . تهيؤ : مشتق از هيئت است كه بمعنى آن كيفيف حصله از اكتناف اعراض مختلفه مثل وضع ولون ومقدار بر جسم است ، وفرق ما بين او وصورت باختلاف بعرضيت وجوهريت است اصطلاحا اگر چه در عرف صورت بمعنى اعم استعمال ميشود ، وظاهر اينست ايئت وهيئت از يك اصلند وبابدال اين اختلاف حاصل