< فهرس الموضوعات > تفسير " شيعه " < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > تفسير " ولى " < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > همان طور كه صحت بدن وكمال روحى دو جزء دارد يكى پاكى از كثافات ورذائل جسمى وروحى وبدست آوردن نيرو وقوى و فضائل اخلاقى ايمان هم دو جزء دارد : 1 - دوري و بيزارى از دشمنان خدا < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > 2 - دوستي و پيوند با خدا و أولياء < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > دليل آن از قرآن و سنت < / فهرس الموضوعات > از استناد به ايشان داشته تا عنوان اتباع و اشياع خارج از او باشد ، و عنوان مستقل ديگرى شود . تبع تبعا وتباعة : از پى كسى راه رفت ، وتبع بر وزن فرس بمعنى تابع است ، بر مفرد و جمع اطلاق مىشود مثل " انا كنا لكم تبعا " ( 21 / 14 ) وجمع او اتباع است ، وتباعة اگر چه بحسب وضع اصلى مخصوص بمشى ظاهرى است ، ولى از بابت توسع در پيروى معنوى استعمال مىشود ، و در امثال اين سخنى است بر مذاق ارباب معرفت كه اين مقام مقتضى شرح آن نيست . شيعه : عبارت از انصار و اتباع است چنانچه در ( مصباح ) و غير او تصريح كرده ، واشتقاق او از مشايعت است كه بمعنى متابعت و نصرت باشد ، و او مأخوذ از تشييع و مشايعت بمعنى همراه كسى رفتن به جهت تعظيم او است چنانچه در مشايعت و تشييع اموات استعمال مىشود ، و حقيقت هر دو مأخوذ از شيوع است بمعنى ظهور چه ، مشيع ومشايع هر دو امر ضيف و ميت را مثلا ظاهر كند ، و نام او را شايع و شرف او را معلوم دارند ، بالجمله جمع شيعه شيع است ، و جمع شيع اشياع ، و فيروز آبادى در ( قاموس ) اشتباهى سخت ظاهر كرده كه گمان نموده اشياع وشيع هر دو جمع شيعهاند ، چه قياس عربيت اقتضاء نمىكند كه فعله بر افعال جمع شود ، و تصريح كرده به آنچه ما گفتيم فيومى در ( مصباح المنير ) . ولى : مأخوذ از ولى است ، و معنى حقيقى او نزديك شدن است ، و در قرابت نسبى وقرب روحانى كه محبت باشد ، وقرب احاطى كه رياست باشد هم استعمال مىشود . و بدان كه چنانچه حفظ صحت مريض به دو جزء است : يكى تنقيه كه دفع اخلاط فاسده باشد ، و آن ديگر تقويت كه حفظ بنيه و بقاء مزاج كه صورت خامسه حاصله از تفاعل كيفيات اربعة متداعيه بانفكاك و انفصال است منوط و مشروط به اوست ، و چنانچه تحصيل كمال انسانى و ترقى