موضع است ، و همين قدر كه متعرض شديم به رعايت آن استلذاد وابتهاجى است كه در اذهان متوقده وطباع رقيقه به استطرادات لطيفه ادبيه وافتنانات غريبه علميه دست مىدهد . ( السلام عليك وعلى الارواح التي حلت بفناءك واناخت برحلك ) ج - سلام بر تو باد و بر آن روانهائى كه در آستان تو جا گرفتند و در ساحت قرب تو فرود آمدند . ش - أرواح جمع روح است ، و اصل روح چنانچه از ابو عبيده نقل شده به معنى طيب و طهارت است ، و از اين جهت روح انسان را روح گفتهاند ، و ملائكه مطهرين را ارواح نامند ، و جبرئيل را روح القدس خوانند ، و ملك اعظم را كه در آيه كريمه " يوم يقوم الروح " ( 38 / 78 ) مذكور شد روح گويند و عيسى را روح الله لقب دهند ، و نسبت به ملائكه و جن را روحانى بضم گويند و هم چنين هر ذى روحى را روحانى گويند ، و روح به فتح را با اين معنى مشاركت است ، چه مىگويند مكان روحانى يعنى طيب ، وزيادت نون در نسبت بر خلاف قياس از تغييرات نسب است مثل ربي ودهرى ورباني ، ورحوى بفتح راء ، وريح به معنى باد مأخوذ از اوست ، لهذا جمع او بر ارواح است ، چه معنى او با طيب وخوشى مناسبت دارد ، و چنانچه روح به معنى نسيم است ، وراح ورياح به فتح كه به معنى خمر است نيز از اين معنى مأخوذ است ، وريحان به معنى گل هم از وجوه تقلبات همين معنى است ، و روح آدمى را كه روح گفتهاند به ملاحظه طهارت وطيبى است كه در به دو تكوين و اصل خلقت دارد قبل از تلوث به علايق جسمانيت ، وتدنس به لوازم هيولانيت . وبالجمله استعمال روح در انسان به وجوهى چند مىشود ، و ظاهرا مراد از او در اينجا نفس ناطقه انساني است كه جوهرى است لطيف ملكوتى كه بعد