اگر خدا خون داشت تو بودى ، از قبيل " عين الله " و " جنب الله " و " يد الله " و اين وجه را در جائى ياد ندارم كه ديده باشم ولى بعيد است ، چه ثار بمعنى مطلق دم نيست بلكه آن خون ريخته شده قابل اقتصاص است ، چنانچه بر متتبع مستأنس هويدا است . ( مراجعه شود به صفحه 450 ) رابع - اينكه ثار به معنى مثئور باشد چنانچه در كلام زمخشرى بود ، ولى نه آن مثئور كه قاتل است ، بلكه آن مثئور كه قتيل است چنانچه ثأرت حميمى مىگفتند و حاصل معنى آن مىشود اى كسى كه خدا خون خواه تو است ، و مؤيد اين معنى است عبارت زيارت منقوله در ( كامل الزيارة ) از يونس بن ظبيان از صادق آل محمد عليهم السلام كه فرموده " السلام عليك يا قتيل الله " يعنى قتيلى كه خدا خون خواه اوست . وفي الجملة مبعد اين احتمال است كه در كلمات لغويين تصريح به اين معنى در ثار نشده اگر چه قياس لغوى مانع نيست ، و اشباه و نظاير او موجود ووافر است . خامس - اينكه ثار به معنى همان دم مطلوب باشد ، و اضافه به الله به جهت آن باشد كه مخصوص به مطالبه او ، و ولى حقيقى او است ، و اين اوجه معانى است ، و اضافه بنابر اين به معنى لام است بر وجه متعارف ، وعجب است كه هيچ كس را متعرض اين وجه نديدم با كمال استقامت و انطباق بر قواعد و مناسبت با اذواق سليمه . ( والوتر الموتور ) ج - واى كشته كه خون كسانش ريخته شده . ش - وتر عطف است بر ثار كه مناداى مضاف منصوب است ، و به تبعيت منصوب است ، و " وتر " در اصل به معناى طاق وطاق كردن است ، و به معنى ذحل كه كينه و خون باشد آمده ، و به معنى نقص و جنايت و كشتن نزديكان هم آمده . و در ( صحاح ) مىگويد كه لغت اهل عاليه اين است كه وتر به معنى فرد