و از آنچه در معناى تحيت گفتيم معلوم شد ، كه به جهت رعايت اصل معنى است كه گاهى در معنى بقاء استعمال مىشود ، و چون ملوك مخصوصند به تحيت و اداء احترامات ايشان فريضه عرفيه است ، تحيت را گاهى بمعنى ملك در كلام مى آورند ، چنان كه زهير بن حباب الكلبى گويد : " ولكل ما نال الفتى قد نلته الا التحية " وعمرو بن معدى كرب الزبيدى گويد : " أسير به الى النعمان حتى * أنيخ على تحيته بجند " أى ملكه . و از يعقوب بن السكيت رضى الله عنه منقولست كه لفظ تحيات را در تحيات صلاة حمل بر ملك نموده ، والله أعلم بالصواب . چون اين مقدمه را دانستى مىگوئيم كه تحيت اسلام " سلام " است ، چنانچه از تفسير آيه مباركه " ولا تقولوا لمن القى اليكم السلام لست مؤمنا " ( 94 النساء 4 ) از كتب خاصه وعامه مستفاد مىشود بنابر قرائت معروفه كه سلام باشد نه سلم كه در روايتى قرائت عاصم بن أبن النجود رحمه الله است ، كه خلاصه معنى او چنان است كه اگر كسى اظهار اسلام كند به سلام كردن كه تحيت اسلام است انكار بر او نكنيد ، و نگوئيد كه مؤمن نيستى و دروغ ميگوئى ، اگر مؤمن به كسر ميم به صيغه اسم فاعل باشد ، و اگر به فتح باشد چنانچه نسبت به قرائت حضرت باقر عليه السلام داده اند ، ترجمه چنان مىشود كه نگوئيد در امان نيستى ، چه مسلم به سلام طالب امان است . بالجمله اين معنى كه سلام تحيت مخصوص به اسلام است از غايت وضوح محتاج به استشهاد نيست ، و استشهاد جماعتى به آيه كريمه " تحيتهم يوم يلقونه سلام " ( 44 الاحزاب 33 ) محل نظر و تأمل است .