نيست ، بلكه عدم خصوصيت قطعى است ، و در اين جا ظاهر خبر علقمه و خبر صفوان خصوصيت نفس اين زيارت و اين الفاظ شريفه است . دوم : اينكه ظاهر نقل " سيف " اين است كه صفوان عين آن زيارت كه " علقمه " حديث كرده بود در حرم أمير المؤمنين در غير روز عاشوراء خواند ، وأبدا تصرفى نكرد و تغييرى نداد ، و اگر في الجمله تصرفى و سر موئى تخلفى داشت البته تنبيه مىكرد ، و الا لازم آيد يا خيانت كه وثاقت مانع او است ، يا نسيان كه اصل دافع او است . سوم : آنكه ظاهر اخبار ادعيه خاصه و زيارات مخصوصه آن است كه در الفاظ معينه و ترتيب مقرر در آنها اثرى است كه در غير آن ترتيب و غير آن الفاظ بدست نمىآيد ، و براى هر مقامى عبارتى مهيا است ، كه آنان كه بر اسرار وآثار او واقف نيستند از نيل وجه خصوصيت محجوبند ، و در اخبار كثيره تصريح به اين خصوصيت شده ، و نهى از تغيير بر وجهى كه كه اگر آن نهى نبود جزم به عدم ضرر او داشتيم ، ولى با التفات به اين نواهى در موقعى قطع بعدم مدخليت آن هيئت يا نمىتوان پيدا كرد يا كم پيدا مىشود ، و اين از قبيل آن است كه بعد از روايت أبان در امر اصبع [1] كه بين علماء مشهور است ، و ديگر قياس اولويت قطعيه يا متعسر است يا متعذر ، اگر چه در نظر اين بى بضاعت شق ثانى معين است . از آن جمله خبرى است كه شيخ صدوق در ( كمال الدين ) و سيد اجل
[1] أبان بن تغلب قلت لابى عبد الله : ما تقول في رجل قطع اصبعا من أصابع المرأة كم فيها ؟ قال : عشرة من الابل ، قلت : قطع اثنين ؟ قال : عشرون ، قلت : قطع ثلاثا ؟ قال : ثلاثون ، قلت : قطع أربعا ؟ قال : عشرون ، قال : سبحان الله . . . يا أبان انك اخذتنى بالقياس ، والسنة اذا قيست محق الدين كافى 7 / باب 20 ص 300 حديث 6 .