در اين مورد و مانند آن يكسان هستند . ( ن ) : جابر گفت : عمير بن هانى مرا حديث كرد و گفت : حجاج مرا والى كوفه كرد و به من سفارش نكرد كه انسانى را حد بزنم مگر اينكه او را حد زدم و انسانى نفرستاد كه او را بكشم مگر اينكه رهايش كردم ( ؟ ! ) . او هم مرا عزل كرد . من مىگويم : بدون ترديد حد و قتل به صرف فرمان حجاج ، از لحاظ حرمت يكسان است ، چنانكه ولايت از طرف او است . پس هيچ گونه عذرى ندارد . از سوى ديگر اين دشمن خدا ، به دروغ دعوى مخالفت با حجاج كرده است . زيرا اگر وى احدى از كسانى را كه حجاج مىخواست كشته شوند ، آزاد مىكرد ، حتما حجاج وى را به جايش مىكشت . در اظهار عبادت و انجام مناسك هم دروغ گفته است . مگر چگونه عبادت مىكند در حالى كه از داعيان و مبلَّغان يزيد بن عبد الملك منافق و عامل و كارگزار حجاج ستمگر است ؟ ! خ - عنبسة بن خالد بن يزيد ايلى اموى ( مولاى بنى اميه ) : ابو حاتم گفت : وى عامل خراج مصر بود . زنان را از پستان آويزان مىكرد . فسوى گويد : يحيى بن كثير گفت : فقط افراد مجنون يا احمق از او حديث نقل مىكنند حديثش ارزش نوشتن نداشت . احمد بن حنبل گفت : ما را چه به عنبسه ؟ مگر نسبت به او چه تعهدى داريم ؟ آيا كسى غير از احمد بن صالح از او روايت كرده است ؟ ( يب ) : يحيى بن كثير گفت : عنبسه از يونس از ابن شهاب نقل كرد و گفت : در حالى كه محتلم بودم بر مروان وارد شدم . يحيى بن كثير گفت : اين قول باطل است ، زيرا او بر عبد الملك وارد شد .
خ م د - عنبسة بن سعيد بن عاص اموى ( برادر عمرو اشدق ) : ( يب ) : دار قطنى گفت : همنشين حجاج بود . زبير گفت : همواره با حجاج بود . من مىگويم : مرد بوسيلهء قرين خود شناخته مىشود ! ت ق - عنبسة بن عبد الرحمن بن عنبسة بن سعيد بن عاص اموى : ( خ ) گفت : روايت او را ترك كرده‌اند . ابو حاتم گفت : حديث مىسازد . ( ن ) : ( ت ) از ( خ ) روايت كرده كه ذاهب الحديث است . ( يب ) : ابن معين گفت : ناچيز است . ( س ) گفت : متروك است . ازدى گفت : كذّاب است .
د ق - عيسى بن عبد الاعلى : ( ن ) : تقريبا ناشناخته است . حديثش منكر و منحصر به فرد است . ابن قطان گفت : نه در كتابهاى رجالى اسمى از وى ديدم و نه در غير اين حديث .
ق - عيسى بن ابى عيسى ميسره مدنى حناط : ( س ) و فلاس گفتند : متروك است . ( يب ) :
دار قطنى و ( د ) گفتند : متروك است . ابن معين گفت : ناچيز است و حديثش نوشته

60