responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير كبير منهج الصادقين في الزام المخالفين ( فارسي ) نویسنده : الملا فتح الله الكاشاني    جلد : 1  صفحه : 62


متعدى بنفسه است و گاه هست كه اطلاق ايمان بر معنى وثوق ميكنند از آن حيثيت كه واثق صاحب امن است و منه قول ( ناوى السفر ما آمنت ان اجد صحابة او ما وثقت ان اظفر لمن ارافقه ) و اين هر دو وجه در * ( يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ ) * حسن است و اما در شرع تصديق است به آنچه معلوم الضرورة باشد از دين محمد چون توحيد و نبوت و بعث و جز او غير آن و نزد جمهور محدثين و معتزله و خوارج ايمان عبارتست از مجموع امور ثلثه كه آن اعتقاد حق است و اقرار به آن و عمل بمقتضاى آن پس هر كه اخلال نمايد به اعتقاد منافق است و هر كه اخلال كند باقرار كافر است و هر كه اخلال به عمل كند فاسق است نزد جميع اما نزد خوارج كافر است و نزد معتزله خارج است از ايمان و غير داخل در كفر و اصح آنست كه عمل صالح جزء ايمان نيست و دليل بر آنكه ايمان مجرد تصديق است اين است كه حقتعالى اضافه ايمان بقلب كرده و فرموده كه ( كتب فى قلوبهم الايمان و قلبه مطمئن بالايمان و لم تؤمن قلوبهم و لما يدخل الايمان فى قلوبكم ) و عمل صالح را عطف بر ايمان نموده در مواضع متعدده و معطوف غير معطوف عليه است و اگر نه عطف جزء شيء بر نفس شيء لازم آيد و مقارن ساخته آن را بمعاصى و فرموده كه وَإِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا . . . يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى . . . الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ پس اگر ايمان عبارت از طاعت ميبود آن را مقترن بمعاصى نميگردانيد چه اين هر دو نقيض يكديگرند ( فحينئذ ) ايمان مجرد تصديق باشد و مع ذلك اين اقربست باصل زيرا كه ايمان در شرع تصديق خاص است و در لغت مطلق تصديق پس تخصيص لفظ باشد ببعض افراد آن و اگر طاعت جزء آن باشد مخرج آن خواهد بود از حقيقت خودش و تصديق متعين الاراده است در اين آيه زيرا كه متعدى به با است كه به معنى تصديق است وفافا و علما را اختلاف است در آنكه مجرد تصديق قلبى كافى است بجهة آنكه مقصود بالذات است يا آنكه ناچار است آن را از انضمام اقرار به آن مر كسى را كه متمكن باشد از آن و ميشايد كه حق ثانى باشد زيرا كه حقتعالى ذم معاند اكثر از ذم جاهل مقصر كرده و مانع را ميرسد كه گويد ذم براى انكار است نه به جهت عدم اقرار انتهى كلامه و باجماع علماى اماميه ايمان عبارت است از تصديق ( بما جاء به النبى ) بجنان و اقرار بلسان زيرا كه حق تعالى ذم اثبات استيقان نفسى نموده كه آن تصديق قلبى است بدون اقرار بلسان حيث قال وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ و نفى ايمان اعراب نموده بعدم تصديق قلبى با وجود اظهار آن و فرموده كه قالَتِ الأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا پس تصديق جنان بدون اقرار لسان و يا عكس ايمان نباشد بلكه مجموع آن بود و حديث مشهور كه از امام على بن موسى الرضا ع منقولست كه ( الايمان هو التصديق بالقلب و الاقرار باللسان و العمل بالاركان ) مؤولست به آنكه عمل باركان دالست بر ايمان نه آنكه جزء آن است تا

نام کتاب : تفسير كبير منهج الصادقين في الزام المخالفين ( فارسي ) نویسنده : الملا فتح الله الكاشاني    جلد : 1  صفحه : 62
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست