تا او را منزلتى و قدرى باشد در درگاه من و عمل او وى را به آن منزلت نميرساند پس وى را به اين بليه مبتلا كردم تا او را به آن منزلت و پايه رسانم از اينجا معلوم مىشود كه بليه عين عطيه و مكرمت است و نقمت محض نعمت و راحت و در حديث آمده كه ان لاهل البلايا في الدنيا لدرجات فى الآخرة ما تنال بالاعمال حتى ان الرجل ليتمنى ان جسده فى الدنيا قرض بالمقاريض مما يرى من حسن ثواب اللَّه لاهل البلاء من الموحدين يعنى مر اهل محنت و اصحاب مشقت و مصيبت را درجاتى است عاليه و مراتبى است غاليه در عقبى كه بكثرت نماز و روزه و ساير طاعات ديگر به آن نتوان رسيد حتى كه بندهء مؤمن چون در آخرت منازل رفيعهء اهل بلا را كه از اهل ايمان باشند مشاهده كند آرزو داشته باشد كه كاش بدن او را در دنيا بمقراض ذره ذره كردندى تا به آن درجات عاليه مستسعد گشتى پس از اين كلام ميمنت انجام معلوم مىشود كه منزلهاى رفيعه و منصبهاى منيعه و درجهاى بلند و مرتبه هاى ارجمند نامزد بلاكشان باديهء محنت و نامرادان زاويهء مشقت كردهاند و نعم ما قيل هر بلائى را عطائى با ويست هر كدورت را صفايى در پى است زير هر رنجى است گنجى معتبر خار ديدى چشم بگشا گل نگر و نه عبث است كه شرارهء آتش محنت در خانهاى انبيا انداختهاند و هر كدام كه جاه و مرتبه و رفعت منزلت او بيشتر بوده بلا و محنت و مصيبت او افزونتر بوده و هر كه قرب او بدرگاه إله بيشتر است بلا و مشقت او را زياده حوالت كردهاند و بتاب شعلهء حسرت جگر صديقان را خون ساختهاند پس مرد راه و عارف درگاه إله و جويندهء قرب اين درگاه آنست كه هر كجا متاع خوارى بيند بخريدارى برخيزد و هر جا طپانچه بلا پيدا شود رخسارهء رضا پيش دارد و هر كجا خنجر محنت از نيام رياضت بركشند جان را باستقبال آن فرستد چه آن مثمر روح و راحت و منتج ابتهاج و مسرتست و در روح الارواح آورده كه عزيزى بعيادت درويشى رفت او را ديد كه بانواع بلا مبتلا و باصناف محن ممتحن بر سبيل تسليه وى گفت اى درويش در دعواى دوستى صادق نيست هر كه بر بلاى دوست صبر نكند درويش گفت غلط كردهء در محبت صادق نيست هر كه در بلاى دوست لذت نيابد آرى محب صادق آنست كه اگر هزار بلاى گوناگون به دو متوجه شود هر زمان شور محبتش زياده گردد آوردهاند كه عمرو بن جموح بسيار پير شده بود و مال بسيار داشت خواست كه او را بر وجهى صدقه كند كه موجب خشنودى حقتعالى شود و مثمر وصول او باشد بمنهج ابتهاج سرمدى و سرور ابدى در عقبى از حضرت رسالت صلَّى اللَّه عليه و آله پرسيد كه يا رسول اللَّه چه چيز را انفاق كنم تا منتج رضاى الهى و سبب بهجة نامتناهى باشد آيه آمد كه * ( يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ ) * مىپرسند تو را كه چه چيز نفقه كنند در راه خدا * ( قُلْ ) * بگو اى محمد در جواب ايشان كه * ( ما أَنْفَقْتُمْ ) * آنچه انفاق مىكنيد و اخراج مينمائيد * ( مِنْ خَيْرٍ ) * از مال * ( فَلِلْوالِدَيْنِ ) *