كه حقتعالى اول رسول خود را باستعاذه امر نمود و بعد از آن فرمود كه افتتاح كلام بنام نامى و باسم سامى او كند برين نهج كه * ( بِسْمِ اللَّه ) * بنام خداى كه بوجوب وجود و استجماع جميع صفات كمال مستحق پرستش است و سزاوار عبوديت * ( الرَّحْمنِ ) * بسيار بخشنده بر خلقان در دنيا باضافه وجود حيات و ارزاق و ساير نعم تا بوسيلهء آن معرفة او حاصل كنند و مشغول عبادت او شوند * ( الرَّحِيمِ ) * نيك بخشاينده بر بندگان در عقبى بمغفرت و رسانيدن ايشان بروضهء جنت و مقام قربة بدانكه بسم جار و مجرور است و هر جار و مجرور متعلق است بفعل يا شبه فعل زيرا كه حروف جاره موضوعند از براى افضاى معنى افعال باسماء پس آنها را ناچار باشد از متعلق ( فحينئذ ) بسم را از متعلقى چاره نباشد و آن ابتداء است و تقدير اينست كه بسم اللَّه ابتداء و ميتواند بود كه تقدير اين باشد كه ابتداء متبركا و متيمنا بسم اللَّه يعنى آغاز كلام ميكنم در حالتى كه با بركت و يمنم بنام خداى و بعضى گويند كه متعلق آن فعلى است كه مشتق است از مصدرى كه از فعل مشروع فيه مستفاد مىشود يعنى اگر مشروع فيه قرأت باشد اقرء است و اگر كتابة است اكتب و اگر ذباحه است اذبح و اگر اكل است اكل و على هذا القياس و تأخير متعلق آن به جهت افادهء اختصاص است و رد اهل شرك كه بنام آلهة خود ابتدا ميكردند و ميگفتند بسم اللات باسم العزى پس بر موحد واجبست كه در ابتداء امور قصد معنى اختصاص كند باسم حق تعالى و بر نهجى به آن قائل شود كه مفيد اختصاص باشد و اين بتأخير فعل مىشود و تقديم اسم مانند * ( إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ) * و لهذا نوح عليه السّلام در وقت نشستن در كشتى فرمود كه بِسْمِ اللَّه مَجْراها وَمُرْساها و نگفت مجراها و مرسيها بسم اللَّه تا افاده اختصاص دهد و بر همگنان ظاهر گردد كه در جميع امور ابتدا باسم سامى حضرت عزت ميبايد كرد نه باسم غير او چنان كه شعار مشركان است و نيز تقديم اسم او سبحانه ادخل است در تعظيم و اوفق بوجود زيرا كه وجود او مقدم است بر جميع موجودات و ديگر آنكه تا در قرائت متقدم باشد چه آن آلت قرائتست از حيثيت آنكه فعل تمام نميشود و در شرع معتد به نميشمرند مگر كه مصدر باسم سامى او سبحانه باشد لقوله ( ص ) كل امر ذى بال لم يبدء فيه ببسم اللَّه فهو ابتر پس معنى مراد از بسم اللَّه اينست كه بنام معبود به حق ابتدا ميكنيم نه بنام معبود باطل و عدم تأخير فعل در اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ به جهت آنست كه اينجا تقديم فعل اوقع و اهم است زيرا كه اين سوره اول سورهء است كه نازل شده پس امر بقرائت در او اهم بوده باشد و باء يا از براى الصاق است يعنى مانند مررت بزيد و يا بمعنى استعانت باشد چنان كه كتب بالقلم يعنى ابتداء كلام من ملصق است باسم خداى به حق و يا باستعانة نام خداى آغاز كلام ميكنم و قائل شدن حقتعالى به اين كلام باعتبار آنكه مقولست