نقل كرده است سند معرّفى نموده كه از چه كسى شنيده است و اگر در رشته هاى نقل شده از ضحّاك بشر بن عماره باشد آن حديث ضعيف و بىاعتبار است و همچنين اگر در سلسله ى منقول از او جرير باشد باز آن حديث ضعيف و نامعتبر است چون جرير شخصى بوده است كه بگفته هايش اعتماد نبوده و حديث او را قبول نمىكردهاند .
چهارم - از اصحاب پيغمبر ص كه نقل تفسير از آنها شده است ابيّ بن كعب است كه در سال بيستم و يا غير آن سال وفات نموده است و نسخه اى بزرگ از او باقى مانده بوده است كه آن را ابو جعفر رازى روايت كرده بوده است از ربيع بن انس از ابو العاليه كه او از خود ابيّ بن كعب نقل كرده است و تمام اين اشخاص معتبر هستند و احاديثى كه بوسيله ى اين سلسله از ابىّ نقل شده است صحيح و راست است اين ابى ابن كعب يكى از چهار نفرى است كه در زمان پيغمبر قرآن را جمع كردند او از همه ى اصحاب بهتر قرائت قرآن ميكرد و او را بزرگ و آقاى قارئين قرآن مىدانستند .
پنجم - عدّه ى ديگر از اصحاب پيغمبر بودهاند كه از آنها هم تفسير نقل شده است ولى كم : 1 - انس بن مالك كه سال نود و يك در بصره مرده است 2 - ابو هريره عبد الرّحمن بن صخر كه در مدينه سال پنجاه و هفت مرده است 3 - عبد اللَّه بن عمر ابن الخطاب كه سال هفتاد و سه در مكّه مرده است 4 - جابر بن عبد اللَّه انصارى كه سال هفتاد و چهار در مدينه وفات كرده است 5 - ابو موسى عبد الرّحمان بن قيس اشعرى كه بسال چهل و چهار مرده است 6 - عبد اللَّه بن عمرو بن عاص سهمى كه سال شصت و سه مرده است او يكى از چند نفر عبد اللَّه نام است كه چون دوران اصحاب پيغمبر به آخر رسيده بود و بيشتر آنها مرده بودند اين عده مركز علم و دانش بودند « 1 »