كه آشكار شدند ، وعدهء يك دينار اضافه بر مقررى به آنها داده شد ، پيادگان نمودار شدند و كار خليفه نيرو گرفت و ياران مونس نهان شدند ، خاصانش به دو پيوستند ، يلبق نيز سوى او رفت .
به روز جمعه ، نه روز رفته از همين ماه ، وقتى نماز مردم در مسجد جامع به سر رفت مقتدر ما بين نيمروز و پسين بر نشست با قباى تافته و عمامهء سياه ، سايبانى بر سرش بود و پسران بزرگش كه هفت كس بودند پيش رويش بودند ، سواره . همه اميران و سرداران نيز با وى و پيش روى وى بودند . از در خاصه سوى جايگاهى رفت كه بر كنار ميدان بود ، در آنجا قبهء ديباى بلندى براى او به پا كرده بودند كه وارد آن شد پس از آن درآمد و بر عامه نمودار شد و مردم دعاى او گفتند . به روز شنبه مونس ، بشرى نايب خويش را به نزد مقتدر فرستاد به رضاجويى و عذرخواهى كه وى به خلع و عصيان برون نشده بلكه به فرار از تعقيب برون شده ، بشرى را گرفتند و سيلى زدند و بند بر او نهادند . وقتى خبر به مونس رسيد هراس و دورى وى بيفزود و بگفت تا ياران وى را مقررى دهند ياران او براى خريد سلاح و چيزهايى بدان نياز داشتند ، وارد بازار شدند اما از اين كار منعشان كردند تا وقتى كه مونس يكى از سرداران خويش را به شهر فرستاد كه به وقت خريد چيزهايى كه مىخواستند حضور يافت ، پس از آن مونس به بردان رفت و بسيارى از سپاهيانش از نزد وى به خانه سلطان شدند . از جمله كسانى كه از نزد وى برفتند ابو دلف ، قاسم بن دلف و محمد بن قاسم سيمايى و ديگر كسان از سرداران بودند .
نيمهء محرم ، هارون پسر غريب دايى وارد بغداد شد ، و در نجمى فرود آمد . ابن عمرويه نيز كه از بصره مىآمد وارد شد . نسيم شرابى از مرو آمد ، مسرور خلعت گرفت و نگهبانى دو سمت بر او فراهم شد ، پس از آن ، هشت روز مانده از محرم محمد بن ياقوت وارد شد كه سرداران مقتدر بر او فراهم شدند و كارش نيرو گرفت ابو الحمال وزير نيز خلعت گرفت و لقب وى عميد الدوله شد ، كنيه نيز گرفت و نامه ها در اين باب از جانب ابو على

6954