نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي جلد : 1 صفحه : 6825
با يك غل . مردم از سرگذشت وى سخن كردند ، از پى اين همه يكصد هزار دينار از او گرفتند و رهايش كردند كه به خانهء خويش رفت . ابو الحسن بن عبد الحميد ، دبير بانو ، گويد : به گفتهء درست آنچه از ما آل ابن - جصاص جواهرى گرفته شد ، از طلا و نقره و ظرف و خانه و فرش و اسب و خدمه ، بىحساب كردن بهاى ملك و بهاى بستان ، معادل ششهزار هزار دينار بود . در اين سال ، در رجب نامهء محمد بن على ماذرايى به قصر سلطان رسيد كه مىگفت ميان ياران سلطان و سپاه فرمانرواى قيروان نبردى بود و از ياران شيعى هفتهزار كس كشته شد ، همانند آن نيز اسير گرفته شد و باقيمانده شان هزيمت شدند و سر خويش گرفتند و بيشترشان پيش از آنكه به برقه برسند بمردند . اما نامه بازرگانان رسيد كه شيعيان وارد برقه شدهاند و در آن ناحيه حوادث بزرگ پديد آوردهاند و غلبه از آنها بوده است . ( 49 صولى گويد : در اين سال على بن عيسى به رسيدگى مظالم نشست در هر روز سه شنبه ، يك روز به نزد وى حضور داشتم ، يكى را آوردند كه مىگفت پيمبر است . با وى مناظره كرد ، گفت : « من احمد پيمبرم و نشانهام اين است كه انگشتر نبوت بر پشت من است . » پشت وى را برهنه كردند ، برجستگى خردى بر آن بود . گفت : « اين برجستگى حماقت است ، انگشتر نبوت نيست . » آنگاه بگفت تا چهرهء او را بزنند و به بندش كنند و وى را در مطبق بدارند . در ماه رمضان اين سال ، يكى از سرداران فرمانرواى قيروان به در شماسيه رسيد به نام ابو جده كه دويست كس از ياران خويش را همراه داشت كه آهنگ خليفه داشتند . سردار را به خانهء سلطان بردند و خلعت دادند و وى و يارانش را سوى بصره فرستادند كه با محمد بن اسحاق كند اجيقى باشند . در همين سال ، مقتدر ، صفارى معروف به قتال را از زندان خويش رها كرد و خلعت به دو داد و خانه اى تيول او كرد كه در آنجا منزل گيرد . براى وى مقررى معين
6825
نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي جلد : 1 صفحه : 6825