نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي جلد : 1 صفحه : 6809
كار سوسن حاجب بالا گرفت و جبارى كرد و طغيان كرد ، چنان كه مقتدر از او بدگمان شد و از وى ايمن نبود ، دربارهء وى با ابن فرات مشورت كرد . آنگاه مقتدر به دو گفت : « از مردان هر كه را خواهى بر گير و از مال و سلاح هر چه خواهى بگير و هر كارى را كه خوش دارى عهده كن و خانه خلافت را رها كن كه آن را به هر كه خواهم سپارم . » اما سوسن نپذيرفت و گفت : « كارى است كه به شمشير گرفتهام و آن را جز به شمشير رها نمىكنم . » مقتدر ، با ابن فرات دربارهء كشتن سوسن مشورت كرد ، يكى از روزها كه با وى به ميدان درآمد صافى حرمى بيمارى نمود و در يكى از راههاى ميدان نشست كه بيمارم ، سوسن پياده شد كه از وى عيادت كند ، گروهى كه تكين خاصه و سرداران ديگر از آن جمله بودند به دو تاختند و شمشيرش را بگرفتند و او را به خانه اى در آوردند و چون كسانى از غلامانش و يارانش كه همراه وى بودند اين را بشنيدند پراكنده شدند و سوسن از پس چند روز در حبس بمرد و حاجبى به نصر حاجب ، معروف به قشورى ، داده شد كه به خرد و فضل شهره بود . و چنان بود كه در آخر ايام عباس بن حسن كار نصرانيان بالا گرفته بود و دبيران نصرانى بر كارها تسلط يافته بودند ، دربارهء كارشان به مقتدر خبر دادند و در مورد آنها چنان دستور داد كه متوكل دستور داده بود كه ردشان كنند و فرو برند و آنها را از خدمت بيندازند اما اين كار دربارهء آنها دوام نيافت . 33 . . . 34 در نيمهء شعبان ، مونس خادم خلعت گرفت و دستور يافت براى غزاى روميان سوى طرسوس شود كه با سپاهى انبوه و گروهى از سرداران برون شد . چنان بود كه صافى حرمى حضور موسى را خوش نداشت و مىخواست در بغداد نباشد ، با وزير ابن فرات در كار دور كردن وى بكوشيد و او را به غزاى تابستانى فرستاد و ابو الاغر ، خليفة بن مبارك ، را همراه وى كرد ، اما مونس به دو رضايت نداد و به مقتدر نوشت و از
6809
نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي جلد : 1 صفحه : 6809