نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي جلد : 1 صفحه : 6808
قاضى از آن جمله بود كه سرش را بريدند . به دو گفتند : « با مقتدر بيعت كن . » كه گفت : « او كودك است و بيعت با وى روا نيست . » طبرى گويد : كسان از كار ابن معتز و مقتدر شگفتتر نديدند كه خاصه و عامه بر رضايت از ابن معتز و تقدم وى و خلع مقتدر اتفاق كرده بودند ، اما فرمان خداى مقدر و انجام شدنى بود . حقا مردم از كار دولت مقتدر و درازى مدت آن با وجود اساس سست و ضعف بنيان آن به حيرت بودند و كسان همانند رفتار و روزگار و طول خلافت وى نه ديده بودند و نه شنيده بودند [1] . محمد بن يحيى صولى گويد : به روز دوشنبه هفت روز مانده از ربيع الاول ، مقتدر على بن محمد بن فرات را خلعت وزارت داد و مردم با وى بر نشستند و به خانه اش رفتند كه در بازار عطش بود . ابن فرات دربارهء رها كردن گروهى از آنها كه با ابن - معتز بيعت كرده بودند سخن كرد كه مقتدر به او اجازه داد ( 33 و طاهر بن على و نزار بن محمد و ابراهيم بن احمد ماذرايى و حسين بن عبد الله جوهرى معروف به ابن جصاص را آزاد كرد . غلامان و دوستانى را كه با وى باقى مانده بودند عطيه داد ، جايزهء دومين ، به سواران سه ماه و به پيادگان شش ماه . مونس خادم را بر نگهبانى دو سوى بغداد و توابع آن گماشت و به دو دستور داد كه دربارهء محمد بن داود و يمن و محمد رقاص بانگ زند و به هر كه محمد بن داود را بيارد ده هزار دينار بدهد . عبد الله بن على شواربى را خلعت قضاى دو سمت بغداد داد . على بن محمد بن وزير برادر خويش جعفر را بر ديوان مشرق و مغرب گماشت و شايع كرد كه جعفر بر آن ديوانها جانشين اوست ، نزار را بر كوفه و بخشهاى آن گماشت و مسمعى را از آن برداشت . سپس نزار را عزل كرد و نحج طولونى را بر كوفه گماشت و ابو الاغر خليفة بن مبارك سلمى را ، خلعت غزاى تابستانى داد .
[1] چنان مينمايد كه اين عبارات از گفته شفاهى طبرى نقل شده زيرا در متن طبرى بدان نميخوريم .
6808
نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي جلد : 1 صفحه : 6808