responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6800


نمى كرد .
و چنان بود كه عباس خوش نداشت كه كار به عبد الله بن معتز برسد و از او سخت بيمناك بود ، بدين جهت براى آنكه خلافت به ابو عبد الله محمد بن معتمد رسد بكوشيد ، شبانه وى را به خانهء خويش احضار كرد و تنها محمد بن يوسف قاضى را احضار كرد و در حضور وى با محمد سخن كرد و به دو گفت : « اگر اين كار را سوى تو كشانيدم به نزد تو چه دارم ؟ » محمد بن معتمد به دو گفت : « به نزد من همان پاداش و امتياز و قرب منزلت دارى كه سزاوار تو است . » عباس به دو گفت : « مىخواهم براى من سوگند ياد كنى كه يكى از دو صورت را از من دريغ نكنى ، اگر خدمت مرا مىخواهى ، نيكخواهى كنم و در كار اطاعت تو و فراهم آوردن مال براى تو نهايت كوشش بكنم ، چنان كه براى غير تو كرده‌ام ، اگر ديگرى را مرجح داشتى ، حرمت مرا بدارى و حفظم كنى و دست كسى را بر جان و مال من يا بر ديگرى به سبب من گشاده نگذارى . » محمد بن معتمد كه مردى خردمند و نيكرفتار بود به دو گفت : « اگر تو اين كار را سوى من نكشانى ، از تو چشم پوشيدن نتوانم ، به سبب كفايت و لياقتى كه دارى ، چه رسد به اينكه سبب و وسيله آن تو باشى . » عباس به دو گفت : « مىخواهم در اين باب براى من قسم ياد كنى . » گفت : « اگر بى قسم با تو وفا نكنم ، با قسم نيز وفا نكنم . » محمد بن يوسف قاضى به عباس گفت : « به همين از وى خشنود باش كه از قسم ياد - كردن شايسته تر است . » عباس گفت : « قانع شدم و رضايت آوردم . » آنگاه عباس به دو گفت : « دست خويش را دراز كن تا با تو بيعت كنم . » محمد به دو گفت : « مكتفى چه شد ؟ »

6800

نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6800
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست