responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6909


عيسى در مكه با آنها بود ، عبد الله بن محمد به دو نوشت كه عهده دار كارهاى مصر و شام باشد و كار مغرب را به تمام به دو سپرد و چون حج به سر رفت على از مكه به شام و مصر رفت . مقتدر ، مونس خادم را به كوفه روان كرد كه وقتى آنجا رسيد كه جنابى از آنجا رفته بود . روزى چند در كوفه ببود ، آنگاه سلطان به دو نوشت كه سوى واسط رود و آنجا بباشد . مونس به واسط رفت و آنجا بماند ، از اين رفتن كارى نساخت اما چنان كه نصر حاجب حكايت كرده بود و كسانى كه از اين مطلع بودند ، در اين سفر نزديك هزار هزار دينار خرج كرد .
در اين سال فضل بن عبد الملك سالار حج بود .
( 108 آنگاه سال سيصد و سيزدهم درآمد .
سخن از رخدادها كه به سال سيصد و سيزدهم بود از اخبار بنى عباس در اين سال عبد الله بن محمد خاقانى وزير بر ضد نصر حاجب به نزد مقتدر سعايت كرد و او را به كشتن و دستگير كردن نصر وادار كرد . مقتدر به مونس خادم كه در واسط بود نوشت كه به نزد وى شود تا دستگيرى نصر حاجب با حضور وى و با راى و رضاى وى باشد كه مقتدر به دو گوش مىداد و به كاردانى وى نيازمند بود .
وقتى مونس به بغداد رسيد و مقتدر در كار نصر با وى مشورت كرد به دو گفت : « به خدا اى سرور من هرگز كسى را به جاى وى نيابى . اگر نيكخواهى و خدمت وى نبود ، ميسرم نبود كه از قصر تو جدا شوم و از حضور در كار تو غايب باشم . » و با مقتدر دربارهء او مخالفت كرد كه وى را به درنگ وا داشت . پس از آن مقتدر نصر را به خويشتن راه داد و او را و مونس را تقرب داد و سخنانشان را گوش گرفت و مونس را از آن هنگام كه از غزا باز آمد مظفر لقب داد . از جمله سخنانى كه نصر به مقتدر گفت اين بود - وى دانسته بود كه مقتدر درباره اش چه قصدى داشته بود - : « چه

6909

نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6909
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست