اينك براى توضيح مطلب سطورى چند از آنچه در تاريخ طبرستان نقل شده با متن ترجمهء يمينى ( كتاب حاضر ، ص 228 ) در زير مقايسه مىشود : تاريخ طبرستان چون دانست ( قابوس ) كه كار آل سامان روز بروز در نقصان است و از هر گوشه وهنى و از هر طرف ثلمه حادث مىشود توقّع از ايّام ايشان بطمع سراب مغرور شدن است . . . بتدبير كار خويش مشغول شد و اصفهبد شهريار بن شروين را بناحيت كوه شهريار فرستاد باستخلاص آن ولايت و رستم بن المرزبان خان مجد الدوله ابو طالب رستم بن فخر الدوله آنجا بود اصفهبد با او مصاف داد و بشكست . . . و بابى بن سعيد در ميان جمعى از جيل استندارى مقيم بود . . . و نصر بن حسن فيروزان بسبب قحطى كه در ولايت ديلم حادث شده بود بولايت ايشان افتاد . . . و بابى با نصر دوست شد . . . و هر دو دل باستخلاص آمل نهادند و ابو العبّاس حاجب بآمل بود با دو هزار مرد لشكرى روى بديشان نهاد . . . و شمس المعالى پيش اصفهبد شهريار نبشت كه پيش بابى رود . . . نزديك بود كه بابى شكسته شود تا جمعى . . . با جانب بابى گرديدند . . . ترجمهء يمينى و چون دانست كه كار آل سامان روز بروز در نقصان است و از هر گوشه اى وهنى و از هر طرفى ثلمه اى حادث مىشود و توقّع از ايّام ايشان داشتن بلمع سراب مغرور شدن است . . . بتدبير كار خويش مشغول شد و اصفهبد شهريار بن شروين را بناحيت كوه شهريار فرستاد باستخلاص آن ولايت ، و رستم بن مرزبان خال مجد الدّوله ابو طالب رستم بن فخر الدوله آنجايگاه مقيم بود و اصفهبد با او مصاف كرد و او را بشكست . . . و از لشكر او غنيمت فراوان حاصل كرد و در آن نواحى خطبه و سكَّه بنام شمس المعالى بكرد ، و بابى بن سعيد در ميان جمعى از جيل استندارى مقيم بود . . . و نصر بن الحسن بن فيروزان بسبب قحطى كه در ولايت ديلم حادث شده بود بولايت ايشان افتاد . . . و بابى با نصر دوست شد و هر دو دل بر استخلاص آمل نهادند ، و ابو العبّاس حاجب بآمل بود با دو هزار سوار از لشكرى ، و شمس المعالى باصفهبد نوشت تا پيش بابى رود . . . اصفهبد به حكم مثال قابوس ببابى پوست . . . و نزديك بود كه بابى شكسته شود امّا جمعى . . . در جانب بابى گرديدند . . .