نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5931
گفت : « آن ضرورتى است كه پيش مىآيد و وقتى رخ دهد بر آن صبورى مىكنم ، اما اين چيزى است كه سوى خويش مىكشم و ايمن نيستم كه به سبب آن ، جانم درآيد . نمىدانستم كه ترك آن موجب برون شدن از اسلام است . » ابن ابى داود گفت : « كار وى بر شما عيان شد ، اى بغا : ( به بغاى بزرگ پدر موساى ترك ) بگيرش . » گويد : بغا دست به كمربند افشين انداخت و او را كشيد . گفت : « من اين را زودتر از امروز از شما انتظار مىبردم . » بغا دامن قبا را روى سرش برگردانيد آنگاه بنزد گردنش اطراف قبا را گرفت و از در وزيرى سوى بداشتنگاهش برد . در اين سال عبد الله بن طاهر ، حسن بن افشين و اترنجه دختر اشناس را به سامرا فرستاد . در اين سال ، سالار حج محمد بن داود بود . پس از آن سال دويست و بيست و ششم در آمد . پايان جلد سيزدهم < / لغة النص = فارسي >
5931
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5931