responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5926


زير آن به نوبت بودند .
از هارون بن عيسى آورده‌اند كه گويد : در خانهء معتصم بودم ، احمد بن ابى داود آنجا بود ، با اسحاق بن ابراهيم و محمد بن عبد الملك زيات . افشين را بياوردند ، هنوز در بداشتگى سخت نبود ، گروهى از سران احضار شده بودند كه افشين را از وضعى كه داشت سر كوفت دهند . در خانه از مرتبه داران كسى را نگذاشتند ، بجز فرزندان منصور و ديگر كسان را روانه كردند . طرف گفتگوى او محمد بن عبد الملك زيات بود كسانى كه احضار شده بودند مازيار فرمانرواى طبرستان بود و موبد و مرزبان پسر تركش كه يكى از شاهان سغد بود و دو كس از مردم سغد .
گويد : محمد بن عبد الملك آن دو كس را پيش خواند كه جامه هاى ژنده داشتند .
محمد بن عبد الملك به آنها گفت : « قضيهء شما چيست ؟ » پشتهاى خويش را بنمودند كه گوشت آن ريخته بود . محمد به افشين گفت : « اين دو را مىشناسى ؟ » گفت : « آرى ، اين اذانگوى است و آن پيشواى نماز كه در اشروسنه مسجدى بنياد كردند و من به هر كدامشان هزار تازيانه زدم ، زيرا ميان من و شاهان سغد پيمان و شرطنامه اى هست كه هر قوم را به دين خودشان و رسومشان واگذارم . اينان به خانه اى كه بتان قوم يعنى مردم اشروسنه در آن بود تاختند و بتان را بيرون ريختند و آن را مسجد كردند و من به سبب اين به هر كدامشان هزار تازيانه زدم كه تعدى كرده بودند و آن قوم را از معبدشان ممنوع داشته بودند . » محمد گفت : « آن كتاب چيست كه به نزد تو هست و آن را با طلا و گوهر و ابريشم آراسته اى كه در آن كفر خدا هست . » گفت : « اين كتابى است كه از پدرم به ارث برده‌ام و در آن چيزى از - نوشته هاى عجم هست و كفرى كه ياد كردى . من از نوشته بهره مىگرفته‌ام و جز آن را رها مىكرده‌ام ، كتاب را آراسته يافتم و حاجتم وادار نكرد كه زيور از آن برگيرم و آن را

5926

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5926
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست