نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5923
و گفتار آن قوم را براى وى ياد كرد و گفت : « باور ندارم كه چنين مالى سوى اشروسنه فرستاده باشى و به من ننويسى و خبرم ندهى كه آن را بدرقه كنم . اگر اين مال از آن تو نبوده ، من آن را به سپاه خويش دادم ، به جاى مالى كه امير مؤمنان هر سال به نزد من مىفرستد . و اگر مال چنان كه اين قوم گفتهاند از آن تو باشد ، وقتى مال از جانب امير مؤمنان آمد به تو پس مىدهم و اگر جز اين باشد امير مؤمنان بدين مال شايسته تر است كه من آن را به سپاه دادم از آن رو كه مىخواهم روانه ديار تركانشان كنم . افشين به دو نوشت و خبر داد كه مال وى و مال امير مؤمنان يكى است و از او خواست كه آن قوم را رها كند كه سوى اشروسنه روند . عبد الله بن طاهر آنها را رها كرد كه برفتند و اين سبب اختلاف ميان عبد الله بن طاهر و افشين شد . پس از آن عبد الله مراقب وى بود . و چنان بود كه افشين گاه به گاه از معتصم سخنى مىشنيد كه نشان مىداد كه مىخواهد خاندان طاهر را از خراسان معزول كند ، افشين در ولايتدارى آنجا طمع آورد و بنا كرد به مازيار نامه نويسد و وى را به مخالفت برانگيزد و تعهد كند كه به نزد سلطان به دفاع از او مىپردازد ، به اين گمان كه اگر مازيار مخالف شود ، معتصم محتاج مىشود كه او را براى نبرد مازيار بفرستد و عبد الله بن طاهر را معزول مىكند و او را ولايتدار خراسان مىكند و كار مازيار چنان شد كه ياد آن گذشت . كار منكجور نيز در آذربيجان چنان بود كه از پيش حكايت كرديم و از كار افشين و نامه نوشتن وى به مازيار بدگمانىاى كه معتصم از او در كار منكجور داشت بنزد وى محقق شد كه اين با نظر افشين و دستور وى به منكجور بوده پس به اين سبب ، معتصم از افشين متغير شد ، افشين اين را دريافت و تغيير وضع خويش را به نزد معتصم بدانست و ندانست چه كند و چنان كه گويند مصمم شد در قصر خويش مشكهايى فراهم آرد و به روز پر كارى معتصم و سرداران وى به حيله راه موصل گيرد و بر آن
5923
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5923