responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5904


حسن سر ابو صالح ، سرخاستان ، را پيش عبد الله بن طاهر فرستاد و همچنان در اردوگاه خويش ببود .
از محمد بن حفص آورده‌اند كه حيان بن جبله وابستهء عبد الله بن طاهر ، با حسن بن - حسين سوى طميس آمده بود و به قارن پسر شهريار نامه نوشت و او را به اطاعت ترغيب كرد و تعهد كرد كه او را بر كوهستان پدر و جدش شاهى دهد . قارن از سرداران مازيار بود و پسر برادر وى بود . مازيار وى را با برادر خويش عبد الله پسر قارن نهاده بود و تنى چند از سرداران معتمد و اقرباى خويش را به آنها پيوسته بود و چون حيان ميل او را برانگيخت ، قارن تعهد كرد كه كوهستان و شهر ساريه را تا حد گرگان تسليم وى كند به شرط آنكه وقتى به تعهد خويش وفا كرد او را شاه كوهستان پدر و جدش كند .
گويد : حيان اين را به عبد الله بن طاهر نوشت و عبد الله بن طاهر هر چه را خواسته بود به نوشته آورد و به حيان نوشت كه بماند و وارد كوهستان نشود و پيش نرود تا عملى از قارن سر زند كه آن را نشان وفاى وى توان دانست ، مبادا از جانب وى خدعه اى باشد .
حيان اين را به قارن نوشت ، قارن عبد الله پسر قارن را كه برادر مازيار بود با همه سرداران خويش به غذاى خويش دعوت كرد و چون بخوردند و سلاح فرو گذاشتند و آرام گرفتند ، يارانش تمام مسلح ، آنها را در ميان گرفتند كه بازوهايشان را ببست و بنزد حيان بن جبله فرستاد كه چون به نزد وى شدند به بندشان كرد . آنگاه حيان با جمع خويش بر نشست و وارد كوهستان قارن شد . خبر به مازيار رسيد و از اين غمين شد .
كوهيار برادرش به دو گفت : « بيست هزار از مسلمانان ، از كفاش و خياط در حبس تواند ، اما خلل از ايمنى گاه و مردم خاندان و خويشاوندانت آيد ، با اينان كه به نزد تو به محبسند چه ميكنى ؟ » گويد : پس مازيار بگفت تا همه كسانى را كه در حبس وى بودند رها كنند .

5904

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5904
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست