responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5877


عجيف با كسان وعده كرده بود كه به معتصم تازد .
معتصم به خويشتن بر نشست و به تاخت برفت و شمشير كشيد . كسان از پيش روى او دور شدند و از غارت غنيمت دست بداشتند و او به خيمه گاه خويش بازگشت .
و چون روز بعد شد گفت كه در مورد اسير بيش از سه بار بانگ نزنند كه فروش رواج گيرد ، اگر كسى از پس سه بانگ نيفزود ، به همان ترتيب بفروشند ، به روز پنجم چنين مىكردند ، بر بردگان پنج پنج و ده ده يك جا بانگ مىزدند و كالاى بسيار را يك جا بانگ مىزدند .
راوى گويد : شاه روم در آغاز فرود آمدن معتصم در مقابل عموريه ، فرستاده اى گسيل داشته بود ، معتصم دستور داد تا وى را در محل آبى كه مسلمانان از آن ، آب مىگرفتند فرود آوردند كه از آنجا تا عموريه سه ميل بود و اجازه نداد كه به نزد وى شود تا وقتى كه عموريه را گشود و چون آن را بگشود اجازه داد كه پيش شاه روم باز گردد كه بازگشت .
آنگاه معتصم به آهنگ مرزها بازگشت ، زيرا خبر يافته بود كه شاه روم مىخواهد از پى وى برون شود ، يا مىخواهد به سپاه دست اندازى كند ، پس از راه بزرگ [1] يك منزل برفت ، سپس سوى عموريه بازگشت و كسان را بگفت تا باز گردند آنگاه از راه بزرگ به راه دره جور رفت و اسيران را بر سرداران پخش كرد و به هر سردارى گروهى از آنها را داد كه حفاظتشان كند ، سرداران نيز آنها را بر ياران خويش پخش كردند . نزديك چهل ميل در راهى برفتند كه آب در آن نبود ، هر كس از اسيران كه از شدت عطش از رهسپردن با آنها خوددارى مىكرد ، گردنش را مىزدند . كسان از راه دره جور وارد دشت شدند و دچار تشنگى شدند و مردم و اسبان همى افتادند . يكى از اسيران يكى از سپاهيان را كشت و گريخت ، معتصم كه از سپاه پيش افتاده بود ، پيش روى مردم آمد آب همراه داشت كه از جايى كه فرود آمده بود



[1] كلمهء متن : جاده .

5877

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5877
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست