نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5816
تقرب و حرمت با بعضى دستورهاى معتصم مخالفت مىكرد و مالهايى را كه براى كارهاى مهم وى مورد نياز بود نمىداد . از ابن ابى دواد آوردهاند كه گويد : در مجلس معتصم حضور مىيافتم . بارها شد كه شنيدم به فضل بن مروان مىگفت : « فلان و به همان مقدار مال به نزد من فرست . » فضل مىگفت : « موجود نيست . » مىگفت : « يك جورى فراهم كن . » مىگفت : « چه جور فراهم كنم ، كى اين مقدار مال به من مىدهد ؟ پيش كى پيدا كنم ؟ » گويد : و اين بر او ناگوار بود كه از چهره اش معلوم مىشد . و چون اين كار از فضل مكرر شد روزى بر نشستم و پيش وى رفتم و در خلوت به او گفتم : « اى ابو - العباس كسان ميان من و تو چيزها آوردهاند كه من خوش ندارم و تو نيز خوش ندارى . تو كسى هستى كه اخلاقت [ 1 ] را شناختهام كسانى كه ميان من و تو افتادهاند نيز آن را شناختهاند ، اگر ترا دربارهء حقى تحريك كردند آن را باطل شمار ، به هر حال من از نيكخواهى تو و انجام آنچه حقا نسبت به تو بر من فرض است وانمىمانم ، مىبينمت كه بارها به امير مؤمنان پاسخهاى درشت مىگويى كه او را به خشم مىآورى و دلش را مىآزارى . سلطان اين را از پسر خويش نيز تحمل نمىكند ، به خصوص اگر مكرر شود و غليظ شود . گفت : « اى ابو عبد الله مثلا چه ؟ » گفتم : « بارها مىشنومش كه به تو مىگويد : « به فلان مقدار مال نياز داريم كه در فلان طريق مصرف [ 2 ] كنيم » و تو مىگويى : « كى اين را به من مىدهد ؟ » و اين چيزى است كه خليفگان آن را تحمل نكنند . گفت : « وقتى چيزى از من مىخواهد كه موجود نيست ، چكنم ؟ »
[ 1 ، 2 ] كلمهء متن .
5816
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5816