responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5665


و چنان بود كه ابراهيم به روز سه شنبه از بغداد برون شده بود و در كلواذى اردو زده بود كه آهنگ مداين داشت . وقتى نامه به دو رسيد عيسى را سوى آنها فرستاد و چون اهل اردوى حميد خبر يافتند كه عيسى برون شده و در دهكدهء اعراب يك فرسخى قصر فرود آمده براى فرار آماده شدند ، و اين به شب سه شنبه بود ، ياران سعيد و ابو البط و فضل بن محمد كندى كوفى به اردوگاه حميد تاختند و چنان كه گويند يكصد كيسه مال و مقدارى اثاث از آن حميد گرفتند . پسر حميد با معاذ بن عبيد الله فرارى شد ، يكيشان سوى كوفه رفت و يكى سوى نيل رفت . پسر حميد با كنيزان پدرش سوى كوفه سرازير شد و چون به كوفه رسيد استرانى به كرايه گرفت و به راه افتاد و در اردوگاه حسن به پدر خويش پيوست .
عيسى وارد قصر شد ، سعيد و يارانش قصر وى را به دو تسليم كردند كه برفت و آن را از آنها بگرفت و اين به روز شنبه بود ده روز رفته از ربيع - الاخر .
هنگامى كه حميد به نزد حسن بن سهل بود خبر به دو رسيد ، حميد به دو گفت :
« مگر به تو خبر نداده بودم اما فريب خوردى » ، آنگاه از پيش وى برفت تا به كوفه رسيد و مالها و اثاثى را كه آنجا داشت برگرفت . عباس بن موسى علوى را بر كوفه گماشت و دستورش داد كه سبز بپوشد و براى مامون دعوت كند و از پى او براى برادر خويش على بن موسى . يكصد هزار درم به دو كمك داد و گفت : به خاطر برادر خويش نبرد كن كه مردم كوفه اين را از تو مىپذيرند ، من نيز با توام . » و چون شب شد حميد از كوفه برون شد و او را واگذاشت ، و چنان بود كه وقتى خبر به حسن رسيده بود ، حكيم حارثى را سوى نيل فرستاده بود و چون خبر به عيسى رسيد كه در قصر بود وى و يارانش مهيا شدند و سوى نيل رفتند .
وقتى شب شنبه چهارده روز رفته از ربيع الاخر رسيد ، سرخىاى در آسمان نمودار شد ، آنگاه سرخى برفت و دو ستون سرخ تا آخر شب در آسمان بماند .

5665

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5665
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست