نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5636
سالار نگهبانان خراسان بود در آنجا نهادند و او در خانه اى كه محمد بن محمد و ابو السرايا در آن بوده بودند جاى گرفت . پس از ان ابو السرايا و كسانى كه همراه وى بودند از قادسيه برون شدند و به طرف واسط رفتند . واسط بدست على بن ابى سعيد بود ، بصره هنوز بدست علويان بود ، ابو السرايا برفت تا پايينتر از واسط از دجله گذشت و سوى عبد وس رفت ، مالى آنجا يافت كه از اهواز حمل شده بود و آن را بگرفت . آنگاه برفت تا به شوش رسيد و با همراهان خويش آنجا فرود آمد و چهار روز آنجا ببود و بنا كرد سوار را هزار مىداد و پياده را پانصد . و چون روز چهارم رسيد حسن بن على بادغيسى معروف به مامونى سوى آنها آمد و كس فرستاد كه هر كجا مىخواهيد برويد كه مرا به نبرد شما نياز نيست و اگر از ناحيهء عمل من برون شويد دنبالتان نمىكنم . اما ابو السرايا بجز نبرد نخواست و با آنها نبرد كرد كه حسن هزيمتشان كرد و اردوگاهشان را به غارت داد . ابو السرايا زخمى سخت برداشت و گريزان شد ، وى و محمد بن محمد و ابو الشوك فراهم آمدند - يارانشان پراكنده شده بودند - و به سمت جزيره روان شد حد آهنگ منزل ابو السرايا داشتند كه در راس العين بود و چون به جلولا رسيدند آنها را يافتند . حماد كندغوش سويشان آمد و بگرفتشان و آنها را بنزد حسن بن سهل برد كه وقتى حربيان برونش رانده بودند در نهروان اقامت گرفته بود و او ابو السرايا را پيش برد و گردنش را بزد ، به روز پنجشنبه پنج روز رفته از ربيع الاول . گويند : كسى كه گردن ابو السرايا را زد هارون بن محمد بود كه به دست وى اسير بوده بود . گويند : هيچكس را به هنگام كشته شدن نالانتر از ابو السرايا نديده بودند ، دستها و پاهاى خويش را تكان مىداد ، چندان كه ممكن بود بلند فرياد مىزد ، عاقبت ريسمانى به گردنش انداختند كه در آن مىلرزيد و به خود مىپيچيد و فرياد مىزد تا گردنش را زدند . آنگاه سرش را فرستادند كه آن را در اردوگاه حسن بن سهل
5636
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5636