responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5634


محمد چنان كرد . جمع وابستگان و بردگان باغهاى بنى عباس كه داود بن عيسى در مكه با آنها بود پراكنده شدند ، از اين رو مسرور خادم در كار خويش فرو ماند و بيم كرد كه اگر با حسين و همراهان وى نبرد كند بيشتر كسان به آنها پيوسته شوند ، از اين رو از پى داود برون شد و سوى عراق باز گشت . مردم در عرفه بماندند و چون آفتاب زوال يافت و وقت نماز شد كسانى از مردم مكه امامت نماز را به همديگر محول داشتند و چون ولايتداران حضور نداشتند احمد محمد بن ردمى كه مؤذن و قاضى جماعت بود و امامت مسجد الحرام را نيز به عهده داشت به محمد بن عبد الرحمان مخزومى قاضى مكه گفت : « پيش برو و براى كسان سخنرانى كن و دو نماز را با آنها بكن كه تو قاضى شهرى » گفت : « اكنون كه امام گريخته و اين قوم در كار آمدند به نام كى سخنرانى كنم ؟ » گفت : « دعاى هيچكس را مگوى . » محمد به دو گفت : « تو پيش برو و سخنرانى كن و با مردم نماز كن » ، اما او ابا كرد . عاقبت يكى از مردم عادى مكه را پيش نهادند كه نماز نيمروز و پسين را با مردم بكرد ، بىسخنرانى ، آنگاه برفتند و همگى در موقف عرفه بماندند تا خورشيد فرو رفت و مردم به خويشتن از عرفه روان شدند ، بى امام ، تا به مزدلفه رسيدند كه باز يكى از مردم عادى با آنها نماز مغرب و عشا را بكرد . حسين بن حسن در سرف بود و از ورود مكه بيم داشت كه مبادا مانع وى شوند و با او نبرد كنند . عاقبت گروهى از مردم مكه كه دل با طالبيان داشتند و از عباسيان بيمناك بودند بنزد وى رفتند و خبر دادند كه مكه و منى و عرفه از كسانى از اعمال حكومت كه در آن بوده‌اند خالى مانده و آنها به آهنگ عراق برون شده‌اند .
پس حسين بن حسن پيش از مغرب روز عرفه وارد مكه شد ، همه كسانى كه با وى بود به ده نمىرسيدند ، به خانه طواف بردند و ره پيمايى ميان صفا و مروه را بكردند و شبانگاه سوى عرفه رفتند و لختى از شب را آنجا بماندند .
آنگاه حسين سوى مزدلفه بازگشت و نماز صبح را با مردم بكرد و بر قزح بايستاد

5634

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5634
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست