responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5633


ابو السرايا سوى مكه فرستاده بود حسين بن حسن افطس طالبى بود و كسى كه سوى مدينه فرستاده بود محمد بن سليمان طالبى بود كه وارد آنجا شد و كسى با وى نبرد نكرد . حسين بن حسن به آهنگ مكه برفت و چون نزديك آن رسيد اندك مدتى بماند به سبب كسانى كه در مكه بودند .
و چنان بود كه وقتى داود بن عيسى خبر يافته بود كه ابو السرايا حسين بن حسن را براى به پا داشتن حج سوى مكه فرستاده وابستگان بنى عباس و بردگان باغهايشان را فراهم آورده بود . مسرور كبير خادم در آن سال با دويست سوار از ياران خويش به حج رفته بود كه براى نبرد طالبيانى كه آهنگ ورود مكه و گرفتن آن داشتند آرايش گرفت . به داود بن عيسى گفت : « تو به خويشتن با من بمان ، يا يكى از فرزندانت با من بماند و من كار نبرد آنها را عهده مىكنم » داود به دو گفت : « نبرد در حرم را روا نمىدارم به خدا اگر از اين دره در آيند من از درهء ديگر بيرون مىشوم . » مسرور گفت : « ملك و حكومت خويش را به دشمن تسليم مىكنى كه دربارهء دين تو و حرمت و مالت از ملامت ملامتگوى باك ندارد . » داود گفت : « من ملكى ندارم ، به خدا با آنها بماندم تا پير شدم و مرا به ولايتى نگماشتند تا وقتى كه سنم بسيار شد و عمرم برفت و از حجاز چيزى به اندازهء قوت به من سپردند . اين ملك از آن تو و امثال تو است ، اگر مىخواهى نبرد كن يا دست بدار . » داود از مكه به ناحيهء مشاش رفت ، بنه هاى خويش را بر شتران نهاده بود كه آن را از راه عراق فرستاد و نامه اى از مامون ساخت كه پسرش محمد در مراسم حج عهده دار نماز است ، به دو گفت : « برون شو و در منى نماز نيمروز و پسين را با مردم بكن و شب را در منى به سر بر و نماز صبح را نيز با مردم بكن ، آنگاه بر اسبان خويش نشين و از راه عرفه روان شو و در درهء عمرو سمت چپ خويش گير تا به راه مشاش برسى و در بستان ابن عامر به من ملحق شوى . »

5633

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5633
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست