responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5626


گويد : اين اشعار سبب خروج وى از زندان شد .
جلاد شروى گويد : محمد شعر ابو نواس را شنيد كه گويد :
« شرابم ده و بگو كه شراب است . . . » و هم شعر او را كه گويد :
« دفافه ميم بنوشان « مىنو به دست آمده و گس مزه « هر كه آن را از سر اميد يا بيم دشمن دارد « به نزد من زبون است « چنان كه پس از هارون « خلافت زبون شد . » گويد : سپس اين شعر را براى وى خواند :
« مىآورد كه زيتونى و طلايى بود « و از سجده كردن آن صبر نيارستم . » گويد : محمد او را بر اين سخن محبوس داشت و گفت : « هى ، تو كافرى ، تو زنديقى . » گويد : ابو نواس در اين باره به فضل بن ربيع شعرى نوشت به اين مضمون :
« اى پسر ربيع ، خير را به من آموختى « و آن را عادت من كردى كه خير عادت است « باطل من برفت و جهالتم كوتهى آورد « و تقواى و زهدى عيان كردم « كه اگر مرا ببينى « حسن بصرى را در حال عبادت و نيز قتاده را « به من همانند مىكنى

5626

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5626
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست