نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5565
اميدواريم صواب باشد و خدا در آن خير بسيار نهد ان شاء الله . گفت : « چيست ؟ » گفتند : « كسان از تو جدايى گرفتهاند و دشمنت از هر سو در ميان گرفته از اسبان تو يك هزار اسب خوب به جاى مانده راى ما اين است كه از جملهء ابنا هفتصد كس را كه به دوستدارى تو شناختهايم برگزينيم و بر اين اسبان نشانيم و شبانه سوى يكى از اين درها رويم ، كه شب از آن شبداران است و كسى در مقابل ما مقاومت نمىكند ان شاء الله و برون مىشويم تا به جزيره و شام پيونديم ، آنجا سپاهيان اجير مىكنى و خراج مىگيرى و در مملكتى گشاده و ملكى تازه جاى مىگيرى كسان سوى تو مىشتابند و سپاهيان از تعقيب تو باز مىمانند و جز اين چيزها خواهد بود كه خداى تعالى در گذشت شب و روز پيش مىآرد . » گفت : « رايى نكو آوردهايد » و بر اين كار مصمم شد ، خبر به طاهر رسيد و به سليمان بن ابى جعفر و محمد بن عيسى و سندى بن شاهك نوشت كه به خدا اگر او را نگه نداريد و از اين راى نگردانيد همه املاكتان را مىگيرم و جز كشتنتان هدفى نخواهم داشت . گويد : اينان پيش محمد رفتند و گفتند : « از تصميم تو خبر يافتهايم ترا دربارهء جانت به خدا قسم مىدهيم اينان او باشند ، كار محاصره چنان شده كه مىبينى و به تنگنا افتادهاند و مىدانند به نزد برادرت و به نزد طاهر و هرثمه به جان و مال خويش امان ندارند كه همگان دانند كه آنها به كار نبرد پرداختهاند و در آن سخت كوشيدهاند . بيم آن داريم كه وقتى ترا ببردند و به دستشان افتادى اسيرت گيرند و سرت را برگيرند و به وسيلهء تو تقرب جويند و ترا وسيلهء امان گرفتن خويش كنند » و براى او مثلها آوردند . محمد بن عيسى جلودى گويد : پدر من و يارانش در رواق خانه اى كه محمد و سليمان و يارانش در آن بودند ، نشسته بودند
5565
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5565