responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5547


و خندقى به دور وى بود . منجنيقها و ارابه ها فراهم آورده بود ، عبد إله وضاح را نيز در شماسيه نهاده بود كه گاهى برون مىشد و بر در خراسان توقف مىكرد .
از سرانجام مردم اردوگاه بيمناك بود و نبرد را خوش نداشت ، كسان را به پيروى از خويشتن مىخواند كه وى را ناسزا مىگفتند و تحقير مىكردند . لختى مىبود ، آنگاه مىرفت .
گويد : حاتم بن صقر از سرداران محمد بود و با ياران خويش كه برهنگان و عياران بودند همدل شده بود كه شبانگاهى با عبيد الله بن وضاح مقابل شوند . به ناگهان بوقتى كه عبيد الله بىخبر بود سوى وى رفتند و نبردى كردند كه وى را از جاى خويش براندند ، پشت بكرد و هزيمت شد و اسب و سلاح و كالاى بسيار از او گرفتند و حاتم بن صقر بر شماسيه تسلط يافت .
گويد : خبر به هرثمه رسيد و با ياران خويش بيامد تا عبيد الله را يارى دهد و سپاه را از مقابل وى به جاى خويش براند . ياران محمد به دو رسيدند و در ميانشان نبرد افتاد ، يكى از برهنگان هرثمه را اسير گرفت اما او را نمىشناخت يكى از ياران هرثمه بر آن شخص حمله برد و دستش را قطع كرد و هرثمه را رها كرد كه به هزيمت برفت و خبر وى به مردم اردوگاهش رسيد كه درهم ريخت و مردم آن به فرا راه حلوان گرفتند . ياران محمد به سبب شب و اشتغال به غارت و اسير گرفتن از تعاقب بازماندند .
شنيدم كه مردم اردوگاه هرثمه تا دو روز باز نيامدند و برهنگان با آنچه به دستشان افتاد نيرو گرفتند .
گويد دربارهء اين نبرد اشعار بسيار گفتند كه شعر عمرو وراق از آن جمله است به اين مضمون :
« عريان پيراهن ندارد « صبحگاهان از پى پيراهن مىرود

5547

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5547
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست