نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5521
« مگر نديدى كه فتنه مردم پراكنده را « بر فتنه گران فراهم آورد « عمران بغداد در هم ريخت « امانه از راى اين يا آن « بلكه از ويرانى و حريق كه مردم آن نابود شدند « عقوبتى است كه به كسان مىرسد . « چه خوش بود اگر بغداد « به ناچيزى چون روزگاران سلف نمىشد . » گويد : طاهر حومه هايى را كه مردمش مخالف وى بودند و شهر ابو جعفر را كه سمت شرق بود و بازارهاى كرخ و خلد و مجاور آن را دار النكث ناميد و املاك و مستغلات كسانى از بنى هاشم و سرداران را كه به دو نپيوسته بودند و در ناحيهء عمل وى بود گرفت كه زبون شدند و شكسته شدند و به اطاعت آمدند . سپاهيان نيز زبونى گرفتند و از نبرد بازماندند ، بجز فروشندگان راه و برهنگان و زندانيان و اوپاش و غوغاييان و طراران و بازاريان كه حاتم بن صقر دستشان را در كار غارت باز گذاشته بود . گويد : هرش و افريقاييان [1] برون شدند پيوسته با آنها نبرد مىكرد و از اين كار سستى نمىكرد و وا نمىماندند . خزيمى به تذكار بغداد و وصف آنچه در آن بود ، شعرى دارد به اين مضمون : [2] « آن وقت كه بغداد بازيچهء روزگار نشده بود « و رخدادهاى آن رخ ننموده بود
[1] كلمهء متن : افارقه [2] رثاى غمانگيز بغداد در متن ، بسيار مفصل است ( يكصد و سى و هفت بيت ) و آنچه مىخوانيد خلاصه اى از آن است .
5521
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5521