نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5734
در اين سال بن صالح بن عباس سالار حج شد ، وى در آن وقت ولايتدار مكه بود . آنگاه سال دويست و يازدهم در آمد . سخن از خبر حادثاتى كه به سال دويست و يازدهم بود از جمله آن بود كه عبيد الله بن سرى با امان به نزد عبد الله بن طاهر رفت و عبد الله بن طاهر وارد مصر شد ، به قولى اين به سال دويست و دهم بود . بعضيها گفتهاند كه ابن سرى به روز شنبه پنج روز مانده از سال دويست و يازدهم بنزد عبد الله بن طاهر رفت ، هفت روز مانده از رجب سال دويست و يازدهم او را وارد بغداد كردند و در شهر ابو جعفر جاى دادند و عبد الله بن طاهر در مصر به ولايتدارى آنجا و ديگر ولايتهاى شام و جزيره بماند . طاهر بن خالد غسانى گويد : مأمون زير يك نامهء خويش به عبد الله بن طاهر وقتى كه به مصر بود و آنجا را گشوده بود اشعارى نوشت به اين مضمون : « برادرم و مولايم « كسى كه سپاسدار نعمتهاى اويم « هر چه را دوست دارى « به روزگاران بدان دلبستهام « و هر چه را خوش ندارى « هرگز بدان رضا ندهم « خداى بر اين شاهد است « خداى بر اين شاهد است « خداى بر اين شاهد است . »
5734
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5734