responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5732


سخن از كار عبد الله بن طاهر و كار اندلسيانى كه بر اسكندريه تسلط يافته بودند كسانى چند از مردم مصر به من گفته‌اند كه از درياى روم از جانب اندلس كشتيها آمد كه گروهى انبوه در آن بود به روزگارى كه مردم از آنها به فتنهء جروى و ابن سرى مشغول بودند ، كشتيهايشان در اسكندريه لنگر انداخت . در آن وقت سر - شان يكى بود به نام ابو حفص و همچنان آنجا ببودند تا عبد الله بن طاهر به مصر آمد .
يونس بن عبد الاعلى به من گفت : « از جانب مشرق جوانى نورس - منظورش عبد الله بن طاهر بود - سوى ما آمد به هنگامى كه دنياى ما پر از فتنه بود و بر هر ناحيه از ولايت تسلط جويى تسلط يافته بود ، و مردمان از آنها به محنت بودند ، وى دنيا را سامان داد ، بىگناه را ايمنى داد و بدكار را به هراس افكند و رعيت به اطاعت وى آمد . » هم او به نقل از عبد الله بن لهيعه گويد : راوى گويد : ندانم عبد الله آن را به راوى ديگر برده يا نه كه در كتابها كه خوانده‌ايم ، اين را يا سخنى همانند اين را نيافته‌ايم ) خدا را در مشرق سپاهى هست كه هر كس از مخلوق بر او طغيان كند ، آنها را بفرستد كه به وسيلهء آنها از وى انتقام گيرد .
راوى گويد : پاسخى گفت كه معنى آن چنين بود . وقتى عبد الله بن طاهر وارد مصر شد كس به نزد اندلسيان و كسانى كه به آنها پيوسته بودند فرستاد كه اگر به اطاعت وى نيايند آمادهء نبرد باشند .
به من گفتند كه آن قوم از او پذيرفتند و به اطاعت آمدند و از او امان خواستند كه از اسكندريه به يكى از نواحى روم روند كه از ولايتهاى اسلام نباشد . عبد الله بر اين قرار امانشان داد كه از آنجا برفتند و در جزيره اى از جزاير دريا به نام اقريطش ( كرت ) فرود آمدند و آنجا وطن كردند و باقيمانده اى از فرزندانشان تا كنون در

5732

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5732
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست