نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5722
« كه سپاس آن داشته بودم « اما وقتى طمعهايم بر من چيره شد « خاطرم از آن سخن نياورد « مگر اندكى ، « اما بسيار است و نبرد حق فراموش شدنى نيست « اگر باز ببخشى شايسته آنى « و اگر باز دارى « گرامىترين بازدارندگانى « آنكه خلافت را تقسيم كرد « در پشت آدم ، آن را « از آن امام هفتم كرد « فراهم آورندهء كار خلافت « دلها را بر او فراهم آورد « و همه نيكوييها را در عباى تو « فراهم كرد . » گويند : وقتى ابراهيم اين شعر را براى مأمون بخواند ، گفت : « همان مىگويم كه يوسف به برادران خويش گفت اكنون ملامتى بر شما نيست ، خدا بيامرزدتان كه او از همه رحيمان رحيمتر است . » [1] در اين سال در ماه رمضان مأمون با پوران دختر حسن بن سهل زفاف كرد . سخن از زفاف مأمون با دختر حسن بن سهل و آنچه در ايام زفاف وى بود گويند : وقتى مأمون به اردوگاه حسن بن سهل رفت كه در فم الصلح بود ابراهيم
[1] لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ الله لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ 12 : 92 ( يوسف / 12 آيه 62 )
5722
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5722