عيسى در بغداد بود و سپاهيان را باز مىديد و سامان مىداد تا در آمد برسد ، كس پيش سهل بن سلامه فرستاد و از آنچه با وى كرده بود پوزش خواست و با وى بيعت كرد و گفت به كار امر به معروف و نهى از منكر باز گردد كه ياور او خواهد بود و سهل به كارى كه مىكرده بود يعنى دعوت به عمل به كتاب و سنت پرداخت .
در اين سال مأمون ، على بن موسى را رضى الله عنه وليعهد مسلمانان كرد و خليفه از پى خويشتن ، و او را رضاى آل محمد ناميد صلى الله عليه و سلم و سپاه خويش را بگفت تا پوشش سياه بگذارند و پوشش سبز به تن كنند . و اين را به آفاق نوشت .
سخن از وليعهدى حضرت رضا و سبب آن و سرانجام آن گويند : در آن هنگام كه عيسى بن محمد از پس بازگشت از اردوگاه به بغداد به كار ديدار سپاه خويش سرگرم بود ، نامه اى از حسن بن سهل به دو رسيد كه به دو خبر مىداد كه امير مؤمنان على بن موسى را وليعهد خويش كرده از آن رو كه بنى على را نگريسته و كسى را برتر و پرهيزكارتر و داناتر از او نيافته و او را رضاى آل محمد ناميده و دستور داده كه پوشيدن جامه هاى سياه را بگذارند و جامه هاى سبز بپوشند ( و اين به روز سه شنبه بوده دو روز رفته از ماه رمضان سال دويست و يكم ) و به عيسى و ياران وى و سپاه و سرداران و بنى هاشم دستور مىداد كه با وى بيعت كنند و وادارشان كند كه قباها و كلاههاى سبز بپوشند و پرچمها را سبز كنند و همه مردم بغداد را بدان وادار كند .
و چون خبر به عيسى رسيد مردم بغداد را بدان خواند و بنا شد مقررى يك ماهشان را نقد بدهد و باقيمانده را وقتى كه در آمد برسد ، بعضىشان گفتند :

5659