responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5645


جاى داشت ، وى سرداران را بنزد خويش فراهم آورد و با آنها مشورت كرد ، و اين دو يا سه روز پيش از ترويه بود . جلودى به دو گفت : « خداى امير مؤمنان را قرين صلاح بدارد من آنها را عهده مىكنم ، با پنجاه كس از نخبهء يارانم و پنجاه كس كه از ديگر سرداران برمىگزينم ، سوى آنها مىروم . » اين را از او پذيرفتند كه با يكصد كس برون شد و صبحگاهان در بستان ابن عامر به عقيلى و ياران وى تاخت و در ميانشان گرفت و بيشترشان را اسير كرد و كسانى كه گريختند پياده رفتند . پوشش كعبه را گرفت مگر چيزى را كه كسان ، روز پيش با آن فرار كرده بودند . بوى خوش و اموال بازرگانان و حج گزاران را نيز گرفت و به مكه برد و كسانى از ياران عقيلى را كه اسير شده بود پيش خواند و به هر كدامشان ده تازيانه زد آنگاه گفت : « اى سگان جهنم دور شويد كه نه كشتنتان مشكل است و نه اسير داشتنتان مايه تجمل . » و آزادشان كرد كه سوى يمن بازگشتند ، در راه گدايى مىكردند و عاقبت بيشترشان از گرسنگى و برهنگى تلف شدند .
( در اين سال ) ابن ابى سعيد با حسن بن سهل مخالفت كرد . مأمون ، سراج خادم را فرستاد و گفت : « اگر على دست در دست حسن بن سهل نهاد يا سوى من آمد ، به مرو ، كه بهتر و گر نه گردنش را بزن . » وى همراه هرثمة بن اعين سوى مأمون رفت .
و هم در اين سال در ماه ربيع الاول هرثمه از اردوگاه خويش سوى مأمون رفت به مرو .
سخن از رفتن هرثمه سوى مأمون و اينكه سرانجام وى در اين سفر چه شد ؟
گويند : وقتى هرثمه از كار ابو السرايا و محمد بن محمد علوى فراغت يافت تا ماه ربيع الاول در اردوگاه خود ببود و چون آن ماه آغاز شد برون شد و سوى نهر صرصر رفت ، كسان پنداشتند كه وى سوى حسن بن سهل مىرود ، به مداين ، و چون به نهر صرصر

5645

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5645
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست