نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 83
از ايشان كارى يا پيشهاى كند اندران تمام آيد . و او را دخترى بود ماريه نام [ و پسرى مارى نام ] و آن خليفت وى بود از پس آن . همان روز هر دو را به يك ديگر داد و چند كس را با ايشان زن و شوى داد و ايشان را آنجا بنشاند . و او با برادر به حرب گروهى ديوان شد ، كه به ميان كوههاى بلخ بودند و آواره گردانيدن ايشان را . و به بلخ درّهاى است كه آن را درّ كر گويند . رودى است اندر ميان آن همى آيد . وى با گروهى فرزندان بر يك سوى همى رفت و برادرش با گروهى بر ديگر سوى ، و به حرب ديوان و پريان همى شدند . بيشترين از علما ايدون گويند اندر تاريخها كه ديو و پرى از اوّل عهد آشكارا بودندى و مردم ايشان را ديدندى و دوستى و دشمنى و آشتى و حرب ظاهر بودى تا به وقت نوح پيغمبر عليه السّلام از پس طوفان . چون گيومرت به ميان آن درّه رسيد ، آنجا دست به حرب كردند و آتش انداختند ، و برادر گيومرت را آتش اندر گرفت . گيومرت بانگى زد كه خويشتن را به آب رود اندر انداز . خويشتن را به آب انداخت تا برست . پس زنى از كوه سنگى بگردانيد ميان آن مجوّف چون تنور ، در ميان رود باز افتاد . آب از اين سو در آيد و از آن سو بيرون شود ، و عامهء بلخ ايدون گويند كه آن زنى بوده است پادشاهى ، و بلايگى كردى و هر شب مردى آوردى و بامداد او را بكشتى . پس مردى آگاه شد و حيلت كرد تا او را رسوا كند ، و دعا كرد تا خداى تعالى او را سنگ گردانيد و بدان آب اندر افگند . اكنون آب به دهن او اندر شود و به فرج او بيرون آيد . آب چون كمتر بود او پديد [ b 16 ] بود . آن [ سنگ آن است كه ] ديوان [ انداختند بر ] برادر گيومرت و عمدا ميان كاواك كردند تا برادر گيومرت [ را ] در ميان گيرد پس بيرون آمدن نتواند و در آب بميرد . و اندر اين گونهاى [ ديگر ] گفتهاند ما همه را بگوييم در جايگاه خويش . پس گيومرت خداى را عزّ و جلّ بخواند و دعا كرد و بر پاى خاست و حمله برد بر ديوان ، و همه از او بترسيدند و به هزيمت برفتند ، و فرزندان گيومرت از ايشان بسيار بكشتند و بسيارى اسير كردند . گيومرت ايشان را به نام خداى عزّ و جلّ
83
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 83