responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 78


برخاست و با فرزندان خويش به كوه دماوند آمد و آنجا قرار گرفتند و بسيار شدند .
و گيومرت [ را ] نيز گهومرت گويند ، و آنجا شهرها و مأواها كردند ، و مردى بود نيكو روى و نيّت نيكو داشت . و بدان حدود ديوان مأوا داشتندى ، همه را از آنجا بيرون كردند به فرّ ايزدى كه او را بود ، و سلاح او يكى چوب بود بزرگ و فلاخنى ، و نام خداى عزّ و جلّ بر آن نوشته بود ، بزرگتر نامى . و هر كجا ديو و پرى بودى به قدرت خداى تعالى به سنگ او را هزيمت كردى و همه برميدندى .
و گيومرت را پسرى بود كه همچون او مردانه بود هيشنگ نام ، و اين پسر هميشه بر كوهها بودى و خداى را عزّ و جلّ پرستيدى و هر گاه كه پدر نزد او آمدى ، پدر را پرسيدى كه از كارها چه بهتر ؟ پدر گفتى بىآزارى مردمان و پرستش خداى عزّ و جلّ . او گفتى : پس بىآزارى نتوان كردن مگر جدا بودن از ايشان و طاعت به تنها توان كردن . و گاه پدر به ديدار او آمدى و گاه او به ديدار پدر شدى . پس گروهى از آن ديوان كه از دست پدرش گيومرت به هزيمت شده بودند ، اين هيشنگ را تنها بر آن كوه بديدند ، تدبير هلاك او كردند و گفتند تا دل پدرش شكسته شود و با ما نتواند كوشيدن . پس نگاه داشتند . چون هيشنگ سر به سجده بر نهاد ، يكى پاره كوه بر گرفتند و بر سر او زدند و هلاك كردندش بر جاى ، و كسى آگاه نبود .
و از آن فرّ ايزدى كه گيومرت داشت ، دلش غم گرفت بىآنكه بدانست كه آن از چيست . و او را چون دل غم گرفتى نزد آن پسر شدى و دلش آرام گرفتى از دوستى او . پس برخاست كه سوى وى شود ، و هر گاه كه فرزندان وى خوردنى آوردندى او بهرى بسوى هيشنگ بنهادى و با خويشتن بسوى وى بردى ، و آن پسر اندكى بخوردى و باقى بنهادى تا مرغان هوا بخوردندى ، و با وى آموخته بودندى و انس گرفته . گيومرت اين بار بسيار از آن طعام برداشت با خويشتن . چون به راه اندر همى شد ، جغد را ديد كه پيش او آمد و در راه بنشست و چند بار بانگ كرد به سهم .
چون گيومرت در او رسيد برپريد و دور تر شد و باز نشست و همى خروشيد .
گيومرت انديشه كرد و گفت اين مرغ با اين خروش ، دل من خسته كرد ، اين خروش مرغ از گزاف نيست . گفت : اى مرغ ! اگر خبر خير است خجسته فال ماناد از تو در

78

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 78
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست