تافته شد . چون عيسى مادر را تافته ديد گفتا : چه بود ؟ مريم گفت : اين دهقان كه ما را نيكو داشتى تافته شده است از بهر آن خواسته كه از آن وى برده‌اند ، و اكنون آن برّ او از ما بگسلد . عيسى گفت : شو و او را بگوى كه من اين خواستهء او به جاى آرم و دزد را پيدا كنم . مريم او را بگفت . دهقان شاد شد . عيسى بيامد و دهقان را گفت : هر درويشى كه دوش به خانهء تو خفته بودند گرد كن . وى همه را گرد كرد . به ميان ايشان اندر نابينايى بود بجز چشم همه تن وى درست بود و اندام درست ، و يكى مقعد بود جز پاى همه اندام وى درست بود . عيسى آن مقعد را گفت : بر گردن نابينا برنشين . بر نشست . نابينا را گفت : بر پاى خيز . گفت : من ضعيفم ، اين را بر نتوانم گرفتن . گفت : چرا دوش توانستى گرفتن ؟ پس آن نابينا را بر پاى كرد . گفتا : دوش چنين كردى ، رسنى اندر كتف خويشتن بستى و سر اين به دست نابينا نهادى و به گردن نابينا بر نشستى تا مقعد دست اندر ديوار خزانه زد و به بام بر شد و اين نابينا را بركشيد ، پس اين مقعد خويشتن را به روزن خانه فرو هشت و يك رسن به دست نابينا اندر نهاد ، و مقعد دينار برگرفت و نابينا پس رسن بر كشيد و مقعد را بر آورد و به سوى سرا فرو هشت و خود فرود آمد .
ايشان هر دو مقرّ آمدند و دينار باز آوردند ، و آن دهقان شاد شد ، و از آن دينار نيمى مريم را داد ، وى نستد ، گفت : پسر را ده . قبول نكرد ، گفت : پس تو و پسرت به خانهء من اندر باشيد و جايى ديگر مشويد . مريم اجابت كرد و با عيسى به خانهء دهقان اندر همى بود . دهقان عيسى را خزانه دار خويش كرد .
و ديگر آيتى كه از عيسى ديد آن بود كه اين دهقان پسر را زن داد و سورى كرد بزرگ ، و خلقى بسيار از هر ديهى بخواند و شراب و طعام بسيار بكرد . و بدان گاه مىخوردن حلال بود ، و به شريعت عيسى به انجيل اندر حلال بود ، تا خداى بر ما حرام كرد به قرآن اندر . پس آن سور بگذشت . از پس آن به روزگارى چند مر اين دهقان را دوستان بسيار مهمان آمدند و طعام ساخت و شراب نيافت . تافته شد . عيسى چون آن تافتگى او را ديد به خانه اندر شد و اندر خزانهء او دو رويه خمها ديد نهاده .
عيسى دست بر سر خمها همى كشيد و همى رفت ، و هر خمى كه عيسى دست بر وى

522