نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 500
وى بشد و آن روميّه را ويران كرد ، و شهرى ديگر بنا كرد با حصارى استوار ، و آن را قسطنطينه نام كرد و آنجا بنشست ، و تا امروز جايگاه ملك روم آن قسطنطينه است . و ملك حضر به حضر بازگشت ، و اشك آن سپاهها با آن ملوك طوايف باز گردانيد و خود به ملك بنشست از لب دجله تا رى ، پس بمرد . و از پس وى هم بر اين پادشاهى او بسيار بنشستند و ملوك طوايف گروهى ايشان را فرمان بردند و گروهى نبردند ، و ليكن اين قدر پادشاهى از لب دجله تا رى از دست وى بيرون نكردند . و اين ملكان را اشكانيان خواندندى و ايشان را پدرى بود ، نام او اشكان بود ، و از فرزندان يافث بن نوح بود . از پس اشك بن دارا مملكت دويست و شصت سال بداشتند . نخستين كسى كه بنشست از پس اشك بن دارا ، ملكى بود نام وى اشك بن اشكان ، و ده سال به ملك اندر بنشست . و از پس او شاپور بن اشكان بنشست بيست سال . و بدين بيست سال اندر بود كه بنى اسرائيل يحيى بن زكريا را بكشتند و خداى تعالى شاپور را بر ايشان مسلَّط كرد تا همه را بكشت و برده كرد ، سختتر از آنكه بخت النّصر كرده بود ، و شهر بيت المقدّس و مزگت همه ويران كرد . و چون از ملكت وى چهل سال گذشته بود ، عيسى بن مريم به جهان اندر پديدار آمد به پيغمبرى . از پس اين شاپور برادرش بنشست ، هم پسر اشكان ، نام وى جودرز ، و او را جودرز الاكبر خوانند . و از پس وى هم از نسل اشكان ملكى بنشست [ بيژن ] نام ، بيست و يك سال . و از پس وى اشكان بنشست به ملك نام او جودرز ، و او را جودرز الاصغر خواندندى ، نوزده سال به ملك بنشست . و از پس وى اشكانى ديگر بنشست نام وى هرمز ، هفت سال ، و از پس وى اشكانى ديگر بنشست نام اردوان الاكبر ، زيرا كه اندر اشكانيان چند اردوان بودند . و از پس اين ، ملكى بود هم از اشكانيان ، نام او كسرى ، چهل سال . و از پس او اشكانى ديگر بنشست نام او اردوان الاصغر ، سيزده سال . و به عهد وى اردشير بيرون آمد بر وى از پس سيزده سال ، و ملك او بگرفت و او را بشكست و ملك عجم همه بگرفت و ملوك طوايف را قهر كرد و ملك از دست
500
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 500