نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 472
زنان . و سپاه را بفرمود تا به بيابان شام شدند و هر مردى كه سپر داشت يك سپر پر خاك كرد و بر شهر بيت المقدّس افگند تا آن خاك [ a 89 ] همه شهر را زير اندر گرفت و ويران كرد ، و آنگاه با بردگان به عراق باز آمد و به ملك بنشست . و آن ملك بنى اسرائيل كه به بيت المقدّس بود و رسول بهمن را كشته بود ، نام او موشا پسر يافيم ، او را برده كرد با پسرانش ، و پس او را با پسرانش بكشت . و بهمن بدانچه بخت النّصر كرده بود سپاس داشت ، و ملك بابل و عراق تا حدّ مغرب به دو داد . و بخت النّصر به ملك اندر بنشست و از بردگان بنى اسرائيل ، از غلامان و از پيغمبرزادگان ، صد هزار بگزيد و پيش خويش به بندگى به پاى كرد ، و دانيال پيغمبر از جملهء ايشان بود و كوچك بود و او را بندهء خويش كرده بود ، و شش هزار غلام به سرهنگان بخشيد . و اندر آن ملك چهل سال بماند پس بمرد . و او را پسرى بود نام او بلت ، به ملك بنشست . چون يك چندى برآمد اندر ملك تخليط كرد و خواست كه بر بهمن عاصى شود . بهمن آگاه شد . نامه كرد به داريوش عالم ، از آن هر سه عالم كه بخت النّصر با خويشتن برده بود از حضرت بهمن كه بلت نصر را بكش و آن ملك تراست . چون او را بكشت ، آن ملك را به دو داد و او به ملك بنشست و سه سال اندر ملك بود . و از آن سه عالم كه با بخت النّصر بودند ، يكى بود داريوش و ديگر كيرش و سديگر [ اخشويرش ] پيش بخت النّصر مانده بودند و كيرش مرده بود و [ اخشويرش ] پيش بهمن شده بود . پس او را گرامى داشت . پس چون بهمن داريوش را ملك داد و داد كرد و آبادانى كرد ، بهمن را خوش آمد ، گفت : اين دينداران را نيك بايد داشتن و ملك را همه به خداوندان علم و دين و ادب بايد دادن كه ايشان داد و آبادانى كنند . و ملك هند كه در طاعت بهمن بود بر وى عاصى شد . اين اخشويرش عالم را بيرون كرد با سپاهى گران و سوى ملك هند فرستاد [ اخشويرش ] با آن ملك حرب كرد و او را بكشت . بهمن ملك به دو داد . پس آن داريوش به عراق بمرد و بهمن ملك عراق و بابل به [ اخشويرش ] داد و مر او را بفرمود كه بر ملك هندوستان خليفتى كن و خود به عراق و بابل آى و بنشين ، تا نشستن تو اندر ميان جهان بود .
472
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 472