responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 437


پاسبان آن كرد . پس خداى عزّ و جلّ فريشتگان بفرستاد تا آن شهرستان را همه ويران كردند و ديوان آن را نگاه نتوانستند داشتن . پس كيكاوس بر ديوان خشم گرفت و مهتران ايشان را بكشت .
پس چون آن شارستان ويران شد ، گفت مرا چاره نيست تا آسمان و ستارگان و ماه ببينم . پس طلسمى بكرد و لختى بر شد ، و آنان كه با كيكاوس بر شده بودند همه بمردند مگر كيكاوس كه تنها بماند . پس سپاه برگرفت و به يمن شد ، و ملك يمن حمير بن قحطان بود و او مفلوج بود به دست و پاى . و كيكاوس با لشكر بيامد و حمير بن قحطان بيامد با لشكرى از عرب و كيكاوس را بشكست و او را اسير كرد و اندر چاهى كرد .
پس چون خبر به رستم رسيد لشكرى گران به يمن كشيد و با ملك يمن حرب كرد و آن ملك يمن را از يمن بجهانيد و سپاه او را اسير كرد . پس ملك يمن از رستم صلح جست بر آنكه كيكاوس را دست باز دارد و رستم اسيران او را باز دهد و از آن ناحيت باز گردد . پس همچنان كردند و هر يكى به جاى خويش باز آمدند .
و كيكاوس پنجاه سال بزيست پس بمرد . و هرگز ندانستند كه چون مردم را مصيبتى رسد جامه سياه بايد كردن يا كبود ، از آن وقت باز كه خبر كشتن سياوش به ايران باز آوردند ، جامه ها سياه كردند و جامه بدريدند و خروش و زارى كردند ، و رسم مصيبت از آن وقت باز بنهادند .

437

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 437
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست