نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 252
اين منوچهر از فرزندان افريدون بود و قصّهء افريدون پيش از اين ياد كرديم ، آنكه بيرون آمد و بيوراسب را ، آنكه نامش ضحّاك بود ، بكشت و كاوهء اصفهانى را سپاهسالار كرد ، و افريدون خود به ملك بنشست ، و او را سه پسر بود : يكى طوج ، و تور نيز گويند ، و ديگر سلم ، و سديگر ايرج . و چون بمرد مملكت به سه بهر كرد و بدين هر سه پسر داد ، و ايرج كهتر بود . و چون افريدون در گذشته بود ، آن دو پسر مر ايرج را بگفتند : پدر بر ما ستم كرد و تو كهتر بودى مملكت به تو بيشتر داد . او را بدين سبب بكشتند ، و خود سلم و تور مملكت به دو نيم كردند و بگرفتند . و اين منوچهر از فرزندان ايرج بود و نسبت او ايدون گفتند : منوچهر بن ميشحون بن شروسك بن اترك بن يمك بن فرشك بن پشنگ بن فرزكورك بن كوذك بن ايرج ابن فريدون الملك . و خداوندان علم نسبت از علماى عجم بدين نسبت او اندر خلاف كردهاند . گروهى چنين گفتند و گروهى گفتند كه او از پشت افريدون بود ، دختر ايرج را به زنى كرده بود و با وى ببود ، و ايشان بر دين آتشپرستى بودند ، با دختر و خواهر بودن حلال داشتندى . پس افريدون دختر پسر خويشتن بخواست و با وى ببود . و نام اين دختر كوشكره بود و از او دخترى آمد نام او مسحرك و پسرى آمد نام وى مسحرفاغ . پس اين برادر با خواهر ببود و از ايشان منوچهر آمد ، و هنوز افريدون زنده بود . او را پيش او بردند ، سخت نيكو و با خرد يافتش ، چون بديد گفت : اين ملكى بزرگ باشد ، و تاج بر سر او نهاد و از [ بر ] سرش بداشت از بهر فال ملك را . و افريدون بمرد و پسرانش تور و سلم مر ايرج را كه پدر اين كودك بود بكشتند و ملك بگرفتند سيصد سال ، و اين منوچهر بزرگ شد به زمين رى آنجا كه زاده بود . و گروهى گفتند كه به زمين دماوند بود . چون بزرگ شد ، پادشاهى بگرفت ، و تور و سلم هر دو زنده بودند . سپاه سوى ايشان كشيد و حرب كرد و هر دو را بكشت از بهر خون پدر خود ، و تاج بر سر نهاد و ملكى بود با داد و عدل و هيبت و صد و بيست [ سال ] ملك او بود ، و هر شهرى اندر پادشاهى [ او بود ] فرمود كه گرداگرد شهر كنده كنند ، و نخستين كسى كه اندر جهان كنده كرد او بود . و به هر شهرى آلات حرب و
252
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 252