responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 205


دو درم رسيد . و خداى تعالى چنين گفته است به قرآن اندر : * ( وَشَرَوْه بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكانُوا فِيه من الزَّاهِدِينَ 12 : 20 ) * . به شمار بيست و به سنگ كم از بيست . و بدان زمانه درم به سنگ كم بودى از چهل درم سنگ بود و چهل درم را اوقيه خواندندى ، و داد و ستد [ b 38 ] كه كم از چهل درم سنگ بود به شمار درم دادندى نسختندى . و اين برادران نخواستند كه يوسف باز ايشان آيد . * ( وَكانُوا فِيه من الزَّاهِدِينَ 12 : 20 ) * . و خواستند كه از آن شهر ببرندش آنجا كه بودند همى گشتند تا كاروان برفت و او را ببردند .
چون مالك او را به مصر برد و بر مزيد عرض كرد . و به شهر مصر اندر ملكى بود از عماليق ، از فرزندان سام بن نوح ، نام او الدّيان بن [ الوليد ] بن ثروان بن اراشة بن قاران بن عمرو بن عملاق ابن لاود بن سام بن نوح ، و او را خزينه دارى بود نام او عزيز بن ركوان ، و او را عزيز مصر خواندندى و نامش عامر بود ، و گروهى گويند اطفين بن حسيب بود . اين عزيز يوسف را بخريد و به خانه برد ، و او مردى بود عنّين ، به زن نتوانستى فروشدن و فرزندش نبودى . و زنى بود او را كه به مصر اندر از او نيكوروىتر نبود و مهتر زاده بود و توانگر ، و نام او زليخا بود . زن را گفت : * ( أَكْرِمِي مَثْواه عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَه وَلَداً 12 : 21 ) * . گفتا : اى زن ! اين غلام را نيكو دار مگر چون بزرگ شود ما را از او منفعتى باشد و به فرزندى بپذيريمش كه ما را فرزند نيست . و ايشان ندانستند كه او فرزند پيغمبران است ، و خداى تعالى گفت : * ( وَكَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ في الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَه من تَأْوِيلِ الأَحادِيثِ 12 : 21 ) * . گفت : چنين جايگاهى داديم يوسف را به زمين مصر اندر پس از آنكه به چاه اندر بود ، و او را بياموختيم عبارتها و تأويل خواب كه اين علمى بزرگ است . * ( وَالله غالِبٌ عَلى أَمْرِه 12 : 21 ) * . و خداى آن كند كه خود خواهد و حكم و قضاى او غالب است بر همه خلق . * ( وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ 12 : 21 ) * . و لكن بيشترين از مردمان نمىدانند . * ( وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّه آتَيْناه حُكْماً وَعِلْماً وَكَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ 12 : 22 ) * . پس چون سالش افزون شد و قوّتش بيفزود و به اشدّ رسيد ، و اشدّ از هجده بود تا چهل ، چون سى ساله شد ، از زندان خلاص يافت و وزير ملك شد ، و چون چهل ساله شد ، خداى تعالى او را پيغمبرى داد .

205

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 205
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست