responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 152


آيدش . و ختنه بر زنان از بهر آن واجب شد تا پاكتر باشند ، تا چون از جنابت فرج بشويند و طهارت كنند آن پليدى آنجا نماند و گنده نشود . و دليل بر اين قول پيغمبر است عليه السلام ، هر چند محمد بن جرير روايت نكرده است .
و اين حديثى است مشهور كه به مدينه به وقت پيغمبر عليه السلام زنى بود كه زنان را ختنه كردى ، يك روز پيغمبر عليه السلام نشسته بود بر در مسجد ، اين زن بگذشت و به جايى همى شد به ختنه كرد . [ b 28 ] پيغمبر گفت عليه السلام : يا ام عطيه اشمى و لا تنهكى فانه اضوى الوجه و احظى عند الزوج . گفتا : چون زنى را ختنه كنى اى مادر عطيه از اندام وى بسيار مبر ، لختى ببر تا روى وى روشنتر شود ، و چون كمتر برى چون شوى نزد وى شود دوستر بود ، از بهر آنكه چون بسيار برى آرزوى جماع نكند .
پس ساره از بهر آن از اندام هاجر لختى ببريد تا او را آرزوى مردان نبود . پس خداى عز و جل هم بر ابراهيم و هم بر ساره و هاجر ختنه كردن واجب كرد و ايشان را بدان مبتلا كرد و ايشان نيز ختنه كردند ، و اين بر همه خلق سنت بماند نشان دين حنيفى ، دين ابراهيم عليه السلام .
پس ساره با هاجر و ابراهيم صبر نتوانست كردن ، ابراهيم را گفت : اين زن را و اين كودك را از پيش من ببر به جايى ديگر كه من ايشان را نمىتوانم ديدن ، و اندامى از آن اين زن ببريدم ، و خداى عز و جل ما را بدان مبتلا كرد . ترسم كه از دست من كارى آيد كه شايستهء رضاى او نبود و از ما بيازارد . ابراهيم هاجر را و اسماعيل را بر خرى نشاند و خود با ايشان برفت ، و از رهيان ابراهيم چند كس با وى برفتند و لختى طعام و مشكى آب بر ستوران نهادند و برفتند ، و ابراهيم اين زن و كودك برگرفت و سر به بيابان اندر نهاد و انديشه كرد كه ايشان را كجا برد . جبريل عليه السلام سوى ابراهيم آمد و گفت : اى ابراهيم ! اين زن و كودك را به خداى سپار كه خداى عز و جل خود ايشان را نگاه دارد و تو از غم ايشان برهى . گفت : كجا برمشان ؟ گفتا : بر حرم خداى عز و جل به زمين مكه ، و آنجاشان بنه و به خداى تعالى سپار كه خداى خود ايشان را نگاه دارد .

152

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 152
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست