responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 103


كردندى از بهر آن ريش را . و ضحّاك به هر شهرى كس فرستاد تا هر روزى به هر كوچه‌اى و هر محلَّتى و ضيعت گردند كه دو تن بدهند . و همچنين مىكردند تا خواست كه بر زمين كس نماند ، و همه خلق جهان از او ستوه شدند ، و چون كارش به آخر رسيد او را هزار سال تمام شد .
و به زمين اصفهان مردى بود كشاورز به دهى ، و او را دو پسر بود بزرگ شده ، و آن هر دو پسر را ، آن كس كه اندر اصفهان از قبل ضحّاك خليفت بود بگرفت و سوى ضحّاك فرستاد . و ضحّاك آن هر دو را بفرمود كشتن . و نام آن پدر پسران كاوه بود .
چون خبر يافت از كشتن پسران ، صبرش نماند و به شهر اندر آمد و فرياد كرد و بخروشيد و آن پوست را كه آهنگران آن را بر پشت پاى بر بسته دارند بر سر چوبى كرد چون علمى و فرياد كرد ، و خلق از ضحّاك ستوه شده بودند . او را خوانسالارى بود كه اين كار به دست او بود . او را دل بسوخت بر ايشان و از بسيارى خلق كشتن .
پس هر روزى از ان دوگانه آدمى يكى را بگرفتى و بكشتى و مغز سر گوسفندى با آن بر آميختى و به كار داشتى و يك مرد را پنهان كردى در زير زمينها . و چون ده پانزده جمع شدى ايشان را به شب رها كردى و گفتى بايد كه در شهرها مقام نسازند مگر در بيابانها و كوهها تا كسى ايشان را باز نشناسند . و ايدون گويند كه اصل كردان و حشميان از ايشان است .
پس چون جور بسيار گشت و كاوه را فرزندان كشته شدند ، او برخاست و فرياد خواست و گفتا : ما تا كى اين جور بريم ؟ ! كيست كه با من يارى كند تا باشد كه اين خلق را از اين جور و ستم برهانيم ؟ ! پس بر وى گرد آمدند و بسيار مردم او را اجابت كردند ، و كاوه آن خليفهء ضحّاك كه به اصفهان بود بكشت و شهر بگرفت و به اميرى بنشست و خزينه و سلاح برداشت و مردمان را بخشيد و خراج نگرفت و متابعش بسيار گشت ، و در اصفهان خليفتى بنشاند و شهر به شهر همى رفتند و همى گرفت ، و از اين شهرها خواستهء بسيار برگرفت و بسيار كس متابع او شدند . و ضحّاك به دماوند و طبرستان ، و چون از اين كار آگاه شد ، لشكر بسيار پيش كاوه فرستاد .
كاوه ايشان را هزيمت كرد و بسيار بكشت و شهرها همى گرفت و آن علم

103

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 103
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست